شادی در قرآن
شادي در قرآن
مفهوم شادي مجموعاً حدود 25 بار با الفاظ مختلف در قرآن آمده است. در بعضي از اين آيات، مؤمنان به شادي و خوشحالي دعوت شدهاند. در بعضي ديگر از آيات كساني به لحاظ شرايط روحي خود و انگيزهي خاص در آن شادماني مورد مذمت قرار گرفتهاند و يا منع شدهاند. ذيلاً به برخي از آيات در اين خصوص اشاره ميشود: «ان تصبك حسنه تسؤهم وان تصبك مصيبه يقولوا قد اخذنا امرنا من بل ويتولوا وهم فرحون» : اگر تو را رخدادي خوش فرا رسد سخت بر آنها ناگوار آيد و اگر تو را از جهاد زحمتي و رنجي پيش آيد (خوشحال شده) و گويند ما در كار خود نيك پيشبيني كردهايم كه به جنگ نرفتيم و آنها- شادي زده- از اين روي ميگردانند.
«فرحالمخلفون بمقعدهم خلاق رسولالله» آنهايي كه از حكم جهاد در ركاب رسول خدا(ص) تخلف ورزيدند، خوشحال شدند. «فان اعرضوا فما ارسلناك عليهم حفيظا ان عليك الاالبلاغ وانا اذا اذقنا الانسان منا رحمه فرح بها وان تصبهم سيئه بما قدمت ايديهم فأنالانسان كفور»: اي رسول(ص) تو اين آيات قيامت را به خلق برسان اگر باز اعتراض كردند ديگر تو را نگهبان آنها نفرستادهايم؛ بر تو جز ابلاغ رسالت تكليفي نيست و ما چون با انسان بيصبر كمظرفيت از لطف و رحمت خود بهرهاي بخشيم، شاد شود و اگر به كيفر كردار خود رنج و عذابي بر او رسد سخت راه كفران پويد و به جاي توبه به كلي خدا را از ياد ببرد. «ان تمسسكم حسنه تسؤهم وان تصبكم سيئه يفرحوابها». : اگر شما مسلمين را خوشحالي پيش آيد از آن بدحال و غمگين شوند و اگر به شما حادثهي ناگواري رسد بدان خوشحال گردند. «فرحين بما اتاهمالله من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الا خوف عليهم ولاهم يحزنون». : آنان (شهيدان) به فضل و رحمتي كه از خداوند نصيبشان شده شادمانند و به آن مؤمنان كه هنوز به آنها نپيوستهاند و بعداً در پي آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده دهند كه از مردان نترسند و از فوت متاع دنيا هيچ غم نخورند. «ولا تحسبنالذين يفرحون بما اتوا ويحبون....»: اي پيامبر(ص) مپيندار آنهايي كه به كردار زشت خود شادمانند و دوست دارند كه از مردم به اوصاف پسنديدهاي كه هيچ در آنها وجود ندارد آنها را ستايش كنند.... «فلما نسوا ماذكروا به فتحنا عليهم ابواب كي شيء حتي اذا فرحوا بما اوتوا خذناهم بغته فاذاهم مبلسون.»: پس چون آنچه از نعم الهي به آنها تذكر داده شد همه را فراموش نمودند، ما هم ابواب هر نعمت را براي اتمام حجت بر روي آنها گشوديم تا به نعمتي كه به آنها داده شد شادمان و مغرور شدند پس ناگاه آنها را به كيفر اعمالشان گرفتار كرديم كه آن هنگام خوار و نااميد شدند. «ومنهم من يلمزك فيالصدقات فإن اعطوامنها رضوا وان لم يؤتو منها اذاهم يسخطون.»: و بعضي از آن مردم مناطق در تقسيم صدقات بر تو اعتراض و خردهگيري كند؛ اگر به آنها مال بسيار عطا كني از تو رضايت داشته والا سخت خشمگين شوند. «الله يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر وفرحوا بالحيواه الدنيا....»: خدا هر كه را خواهد فراخروزي و هركه را خواهد تنگروزي ميگرداند و گروهي به زندگي دنيا شادمان شدند. «في بضع سنينلله الامر من قبل ومن بعد ويومئذ يفرحالمؤمنون.» : اين غلبهي روميان در اندسالي انجام خواهد شد (و بدانيد كه اين حادثه) و كليهي امور عالم قبل از اين و بعد از اين همه به امر خداست و آن روز كه روميان فاتح شوند چون بعد از آن خدا وعدهي ياري اسلام داده مؤمنان شاد ميشوند. «منالذين فرقوا دينهم وكانوا شيعاً كل حزب بما لذيهم فرحون.» : از آن فرقه هواپرست نادان نباشيد كساني كه دين فطرت خود را متفرق و پراكنده ساختند و از هواي نفس و خودپرستي فرقهفرقه شدند و گروهي به اوهام باطل به عقيده و خيالات فاسد دلشادند. «واذا اذقنا الناس رحمه فرحوابها....»: و مردم بر اين عادتند كه هرگاه ما به لطف خود رحمتي به آنها چشانيم شاد شده و اگر.... «فلما جاءتهم رسلهم بالبينات فرحوا بما عندهم منالعلم....»: پس آنگاه كه رسولان ما با معجزات و ادلهي روشن به سوي آنها آمدند آن مردم نادان به دانش و عقايد باطل خود شاد و خرسند شدند و.... «فتقطعوا امرهم بينهم زبراً كل حزب بما لديهم فرحون.» : آنگاه مردم (با وجود اين سفارش خدا) امر دين خود را پارهپاره كرده و در آيين فرقهفرقه شده و هر گروهي به آنچه نزد خود پسنديدند دلخوش گشتند. «.... اذقال له قومه لاتفرح انالله لايحبالفرحين.»: هنگامي كه قومش به او قارون گفتند آنقدر سرمست از ثروت خود مباش كه خدا هرگز چنين مردم پُرغرور و سرمست را دوست نميدارد. «لكيلا تأسوا علي مافاتكم ولاتفرحوا بما اتاكم والله لايحب كل مختال فخور.»: اين را بدانيد تا هرگز بر آنچه از دست شما رود دلتنگ نشويد و به آنچه كه به شما رسد مغرور و دلشاد نگرديد و خدا دوستدار هيچ متكبر خودستايي نيست.... همچنين در سورهي بقره، دربارهي مادهگاوي كه قرار است به امر خدا قرباني شود، ميفرمايد: «رنگش زرد روشن است و بينندگان را شاد ميكند.»
شادي و تفريح در كلام معصوم(ع)
انسان در زندگي روز مره و بر اثر اتفاقات و حوادث يا كار و فعاليتهاي روزانه و حركت در پيچ و خمهاي دشوار زندگي دچار خستگي و ملال ميشود، كه براي رهايي از اين افسردگي ناشي از فعاليت وسنگيني كار و فشار روحي و رواني، بايد بخشي از اوقات خود را به شادي و تفريح اختصاص دهد. همانطور كه جسم انسان نياز به غذا و انواع ويتامينها دارد، روح انسان نيز نياز به تنوع، استراحت، تفريح و شادي و نشاط دارد.
سرگرميهاي لذت بخش و هدف دار در كلام امام رضا(ع) اين گونه وصف شدهاست : «اجعلوا لانفسكم حظا من الدنيا باعطائها ما تشتهي من الحلال و ما لا يثلم المروه و ما لا سرف فيه و استعينوا بذالك علي امور الدنيا» :از لذائذ دنيوي نصيبي براي كاميابي خويش قرار دهيد و خواهشهاي دل را از راههاي مشروع برآوريد، مراقبت كنيد كه در اين كار به مردانگي و شرافت شما آسيب نرسد و دچار اسراف و تند روي نشويد، تفريح و سرگرميهاي لذتبخش شما را در اداره زندگي ياري ميكند و با كمك آن بهتر در امور دنيوي خويش موفق خواهيد شد.
در تقسيمبندي اوقات و نظم روزانهاي كه پيشوايان معصوم(ع) توصيه كردهاند، مسرت و شادي جايگاه ويژهاي دارد، چنانكه امام رضا(ع) ميفرمايد: «و اجتهدوا انيكون زمانك اربع ساعات: ساعه لله لمناجاته و ساعه لامر المعاش و ساعه لمعاشره الاخوان الثقات والذين يعرفونكم و يخلصون لكم فيالباطن و ساعه تخلون فيها للذاتكم و بهذهالساعه تقدرون عليالثلاثالساعات» : كوشش كنيد اوقات روز شما چهار ساعت باشد: ساعتي براي عبادت و خلوت با خدا، ساعتي براي تامين معاش، ساعتي براي معاشرت با برادران مورد اعتماد وكساني كه شما را به عيبهايتان واقف ميسازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و ساعتي را هم به تفريحات و لذائذ خود اختصاص دهيد و از مسرت و شادي ساعات تفريح، نيروي انجام وظائف وقتهاي ديگر را تامين كنيد. آري روح آدمي نيز گاهي خسته و بيمار ميشود و كسالت و بيماري و افسردگي روحي انسان محتاج به درمان وتقويت است و نياز به دارو و مرهم شادماني و نشاط دارد. در اين باره حضرت علي(ع) ميفرمايد: «ان هذه القلوب تمل كما تمل الابدان فابتغوا لها طرائف الحكمه» :اين دلها ملول وخسته ميشود، همان گونه كه بدنها ملول و خسته ميشوند براي شادمان ساختنشان سخنان نغز و حكمت آموز بجوييد.
در سيره معصومان(ع) عنصر شادي آنچنان اهميت دارد كه علاوه بر تاييد آن به تشويق، زمينهسازي واسباب ايجاد آن نيز توصيه شدهاست. امام صادق(ع) در حديثي كه لشكريان عقل را در برابر لشكريان جهل قرار داده، ميفرمايد: لشكر عقل75 است و لشكر جهل هم در مقابل ايشان، و سپس شادي، نشاط، خوشحال و بشاش بودن را لشكر عقل ميشمارد كه در پيامبران وجانشينان آنها و مومنين كه دلشان را به ايمان آزموده، وجود دارد: «النشاط وضده الكسل، و الفرح وضده الحزن» در اين روايت نشاط و فرح از لشكريان عقل و كسلي و حزن از لشكريان جهل بهشمار آمدهاند.
عوامل شادي آفرين
اسلام دين شادي وحلاوت و نشاط است اما شادي آميخته با فساد را تجويز نميكند و براي مسلمانان سبكسري، هرزگي و توهين را به بهانه شادي روا نميدارد. خداوند ميفرمايد در راس همه عوامل شادي و نشاط ايمان به خدا و تقواي الهي است و در سايه دين است كه شادي واقعي بهدست ميآيد.
يكي از راههاي بهدست آوردن شادي و نشاط پايدار ومعنوي استفاده از رهنمودهاي دين در كم كردن وابستگيها بهدنيا و آرزوهاي دور و دراز در رسيدن به مظاهر دنيا و بهطور كلي زهد و قانع بودن است، زيرا هر چه وابستگي انسان به مظاهر دنيا و مال و منال و لذتهاي گذرا بيشتر باشد، غم و افسردگي بيشتري را به دنبال خواهد داشت. پيامبر اكرم(ص) در اين باره ميفرمايد: « الرغبه في الدنيا تكثر الهم و الغم و الحزن» : علاقه شديد به مظاهر دنيا غم و اندوه را زياد ميكند.
لذت و خوشي، هميشه در « انجام دادن» نيست، زماني هم در «پرهيز كردن» است. انساني در زندگي واقعا شاد است كه از گناه پرهيز كند و حدود الهي را رعايت نمايد. خداوند عالم ميفرمايد: «الا ان اولياء الله لا خوف عليهم ولا يحزنون» : بدانيد دوستان خداوند ترس و اندوهي ندارند. امام علي(ع) وقتي كه صفات مومنان را براي همام شرح ميدهد ميفرمايد: «مومن هميشه با نشاط است و هيچ وقت گرفته و كسل نيست.»
شادماني و نشاط ديني در عمق وجود انسان چنان ريشه دارد كه به قول اميرالمومنين (ع) هيچ گاه ابن نشاط و شادابي را از دست نميدهد؛ و لذا در خصوصيات پيامبر اكرم(ص) مينويسند كه ايشان بسيم و كثيرالتبسم بودهاند يعني هميشه در برخوردها شاد ومتبسم بوده و براي مومنان هم اين خصوصيت را توصيه ميفرمودند.
با كند و كاو در آيات قرآن و احاديث و روايات معتبر، ميتوان موارد ذيل را در زمره عواملي برشمرد كه حالت شادي و نشاط را در انسان پديد ميآورد: 1) ايمان 2) رضايت و تحمل 3) توكل بر خداوند 4) پرهيز از گناه 5) مبارزه با نگراني 6)تبسم و خنده 7) مزاح و شوخي 8) بوي خوش 9) زينت كردن 10) پوشيدن لباسهاي روشن 11) حضور در مجالس شادي 12) ورزش 13) اميد به زندگي 14) كار و تلاش 15) سير و سفر 16) تفريح و تفرج 17) ديدار با دوستان 18) تلاوت قرآن 19) تفكر در آفريدههاي خداوند 20) صدقه دادن 21) نگاه كردن به سبزه و آب روان
امام علي(ع) ميفرمايد:«الطيب و العسل نشره و الركوب و النظر الي الخضره» : عطر، عسل، اسب سواري و نگاه به سبزه موجب نشاط ميشود و حزن واندوه را از بين ميبرد. خداوند در باره زينت كردن كه يكي از عوامل ايجاد شادي است ميفرمايد: «قل من حرم زينه الله التي اخرج لعباده و الطيبات من الرزق...» : بگو چه كسي زينتهاي الهي را كه براي بندگان خود آفريده و روزيهاي پاكيزه را حرام كرده است؟
انسان به استفاده و ارتباط با زيبايي و لذت بردن از آن محتاج است؛ بدون زيبايي روح در تاريكي و خشونت ماده خسته ميشود. از اين رو در فرهنگ ديني ما به نظافت و آراسته بودن كه عامل فرح بخش زندگي است، توصيه شده است.
يكي ديگر از عوانل شاديآفرين در زندگي انسان تفريح و تفرج است. روح انسان به تفريح و تفرج نياز دارد. بهطوري كه تفريحات سالم از بهترين شاديها و لذتهاي سالم و نشاطآور انسان است. انسان با ديدن مناظر زيباي طبيعت، گلهاي رنگارنگ، درختان سبز، آبشارهاي زيبا، شكوفههاي شاداب، كوهها و هزاران منظره زيباي ديگر به وجد ميآيد.
خداوند در قرآن كريم به سياحت و سفر امر فرمودهاست تا انسان هم از سرنوشت و سرگذشت گذشتگان آگاهي يابد و عبرت گيرد و هم از زيبايي طبيعت بهره ببرد و شادمان شود. مسافرت و تغيير مكان زندگي و آب و هوا و ديدن مناطق و منظرههاي جديد در نشاط روحي و سلامت جسماني و تقويت روح و از بين رفتن افسردگي و كسالت هاي روحي و درمان بعضي بيماريهاي روحي بهشدت موثر است. در قرآن كريم و سنت و سيره پيشوايان ديني به اين امر توجه شده و مردم به مسافرت و گردش و تفريح تشويق شدهاند. پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد:« سافروا تصحو» : مسافرت كنيد تا سالم بمانيد.
ورزش و بازي نيز از جمله عوامل شادي محسوب ميشود. ورزش از كارهاي نشاطآوري است كه رهبران ديني به آن عنايت داشته و به بعضي از ورزشها به خاطر اينكه در ورزيدگي وفنون رزمي و دفاعي تاثير دارند بيشتر توجه شدهاست؛ چنانكه پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد: «حق الولد علي والده ان يعلمه الكتابه و السباحه و الرمايه و ان يرزقه الا طيبا» : حق فرزند بر عهده پدرش اين است كه به او نوشتن و شنا كردن و تيراندازي را آموزش بدهد و جز از راه حلال روزي او را تامين نكند. ديگر از عوامل شادي حضور در مجالس شادي و جشن است. جشن و برپايي مجالس شادي به مناسبتهاي مختلف در اسلام وجود دارد و تاييد شدهاست.
حضور در مجالس شادي مشروط بر اينكه معصيتآلود وتوام با فسق وفجور نباشد، از ديدگاه شرع مانعي ندارد، و به آن سفارش شده است. برخي ميپندارند كه در مناسبتهاي شادي هيچ نواختن وسرور و هلهلهاي نبايد باشد و گمان ميبرند كه اين سروصداها مطابق سيره نبوي نيست. اما برخي روايات چنين نگرشي را نفي ميكند از جمله:
1- پيامبر بر گروهي از زنگيان در حاليكه مشعول طبالي و آوازه خواني بودند، گذشت. آنان ساكت شدند پيامبر فرمود: به كارتان ادامه دهيد تا يهوديان بدانند در دين ما آساني و آسايش است.
2- امام باقر(ع) فرمودند: پيامبر اسلام(ص) از محله بني زريق عبور ميكردند، صداي موسيقي شنيدند فرمودند: چه خبر است؟ گفتند اي رسول خدا، فلاني عروسي كرده است. فرمودند دينش كامل شده است، اين ازدواج است نه زنا، نبايد مخفيانه باشد، بايد دودي به آسمان برود، يا صداي دايرهاي بلند شود، فرق نكاح و زنا به نواختن دايره است.
3- امام صادق(ع) فرمودند: شب عروسي علي(ع) با فاطمه(س)، پيامبر(ص) صداي دايره شنيد، فرمود: اين چيست؟ ام سلمه گفت: اي رسول خدا، اين اسماء بنت عميس است كه دايره مينوازد و با اين كار ميخواهد فاطمه را شاد نگه دارد تا مبادا احساس بيمادري كند. پيامبر(ص) دستش را به سوي آسمان بلند كردوفرمود: خدايا همان طوري كه اسماء دخترم را خوشحال كرد در قلب او شادي افروز. سپس پيامبر(ص) اسماء را صدا زد و فرمود: وقتي دف ميزنيد چه مضموني دارد؟ گفت نميدانم ما با اين كار ميخواهيم شادي بيافرينيم. حضرت فرمودند: با دف فحش ندهيد.
4- پيامبر(ص) از خانه علي بن هبار عبور كردند، صداي دف شنيدند، پرسيدند: چه خبر است؟ گفتند: علي بن هبار عروسي دارد، حضرت فرمودند: پايههاي ازدواج را محكم گردانيد و آن را آشكار كنيد و دف بنوازيد.
5- مستحب و پسنديده است كه ازدواج، علني و آشكار انجام شود، پيامبر(ص) فرمود: تفاوت ميان ازدواج حلال و حرام، دايره زدن و خواندن است.
6- هنگام ازدواج رسول خدا(ص) با حضرت خديجه(س) هم زنان ميزدند و ميخواندند، علامه مجلسي مينويسد: سپس بانوان دايرههايي آوردند و ان را براي خديجه مينواختند.
يكي ديگر از عوامل ايجاد كننده شادي و نشاط، شوخي و مزاح است. در بعضي از روايات و احاديث شوخ و شاد بودن از صفات مومن ذكر شده است و به طور كلي، از ديدگاه اسلام به كار گيري طنز و مزاح و لطيفه، در صورتي كه بر مبناي حقيقت و صداقت استوار باشد و از حد اعتدال خارج نگردد، و با نيت و هدف دلشاد نمودن مومنان و زدودن غبار خستگي و غم از روح و جسم ايشان، نه تنها جايز، بلكه خداپسندانه و مورد تاييد و تاكيد است.
در روايتي امام صادق(ع) به يكي از شيعيان فرمودند: ...رفتار و گفتار طنز آميز و شوخ طبعانه ( با نيت مسرور نمودن مردم ) از مصاديق وجلوههاي حسن خلق است.
رسول خدا ميفرمايد: هر كه مومني را شاد كند، مرا شاد كرده و هر كه مرا شاد نمايد، همانا خداوند را شاد نموده است.
بنابراين مي بينيم كه اسلام همواره مسلمانان را به دوري كردن از غصه و غم و ترشرويي وگرفتگي توصيه كرده است؛ وحال آن كه قرنهاي متمادي به استناد برخي از روايات صوفيانه كه نميتواند هيچ ارتباط اصيلي با قران كريم وسيره پيشوايان اسلام داشته باشد، تفريح كردن، نشاط در زندگي داشتن و امثال آن را براي يك مسلمان ارزنده نقطه ضعف معرفي ميكردند.
نتيجه
پيام دين به انسانها اين است كه راه نجات از غم و اندوه، ايمان به خدا و ذكر اوست كه به انسان آرامش، شادي و نشاط ميبخشد. قرآن، شادي و نشاط را كه نياز فطري بشر است تأييد كرده و جهت ميدهد و راهنماييهاي لازم را براي بهرهگيري از شادي و نشاط ارائه ميكند. ضرورت شادي و نشاط در زندگي بشر با كمك روايات و احاديث اهلبيت(ع)، اثبات شده و به دنبال زندگي يكنواخت و فشارهاي كاري و خستگي و ملال روحي كه آن هم مانند جسم خسته ميشود و نياز به تنوع دارد تأييد شده و به عنوان يك امر ضروري، چگونگي نشاط و عوامل نشاطآور، مانند استفاده از لذتها، سخنان نغز و نشاطآور كه ميتواند از اين خستگي و ملال بكاهد در روايات متعدد آمده است و در روايات پيشوايان ديني، نحوهي تقسيم اوقات و ساعات انسان به بخشهاي مختلف و يك بخش هم به عوامل نشاط و شادي و لذتهاي روان، مورد عنايت قرار گرفته است كه دليل بر مثبت بودن شادي و نشاط و ضرورت آن براي انسان از ديدگاه و منظر پيشوايان ديني ميباشد.
آراستگي و زينت كه خود از عوامل مؤثر در شادي و نشاط هستند، در قرآن و سنت و سيره مورد تأييد قرار گرفته است.
عوامل نشاطآور و شاديآفرين مانند سير و سفر، تفريح و تفرج، ورزش و ديدار دوستان در منابع ديني بسيار مثبت ديده شده و تأكيد پيشوايان ديني و معصومان(ع) به آموزش بعضي از ورزشها به فرزندان و برشمردن ثمرات و فوايد سير و سفر و تفريح دليل قطعي بر مطلوب بودن آنها در دين است. شادي كردن، وليمه دادن، شعرخواني، كف زدن، تكبير گفتن، سرود خواندن، دف زدن، جشن گرفتن و ... در عروسي در منابع ديني وجود دارد و در سنت و سيره به نمونههاي آن اشاره شده است. در منابع ديني، نيايش و دعاهاي متعددي در رفع غم و اندوه و حزن و به دست آوردن شادي و نشاط وجود دارد و اينكه از خداوند منان چگونه و با چه الفاظي خواهان شادي و نشاط و خواهان از بين رفتن غم و اندوه باشيم.
بحث و نتيجهگيري
پيام دين به انسانها اين است كه راه نجات از غم و اندوه، ايمان به خدا و ذكر اوست كه به انسان آرامش، شادي و نشاط ميبخشد. قرآن، شادي و نشاط را كه نياز فطري بشر است تأييد كرده و جهت ميدهد و راهنماييهاي لازم را براي بهرهگيري از شادي و نشاط ارائه ميكند. ضرورت شادي و نشاط در زندگي بشر با كمك روايات و احاديث اهلبيت(ع)، اثبات شده و به دنبال زندگي يكنواخت و فشارهاي كاري و خستگي و ملال روحي كه آن هم مانند جسم خسته ميشود و نياز به تنوع دارد تأييد شده و به عنوان يك امر ضروري، چگونگي نشاط و عوامل نشاطآور، مانند استفاده از لذتها، سخنان نغز و نشاطآور كه ميتواند از اين خستگي و ملال بكاهد در روايات متعدد آمده است و در روايات پيشوايان ديني، نحوهي تقسيم اوقات و ساعات انسان به بخشهاي مختلف و يك بخش هم به عوامل نشاط و شادي و لذتهاي روان، مورد عنايت قرار گرفته است كه دليل بر مثبت بودن شادي و نشاط و ضرورت آن براي انسان از ديدگاه و منظر پيشوايان ديني ميباشد.
آراستگي و زينت كه خود از عوامل مؤثر در شادي و نشاط هستند، در قرآن و سنت و سيره مورد تأييد قرار گرفته است. عوامل نشاطآور و شاديآفرين مانند سير و سفر، تفريح و تفرج، ورزش و ديدار دوستان در منابع ديني بسيار مثبت ديده شده و تأكيد پيشوايان ديني و معصومان(ع) به آموزش بعضي از ورزشها به فرزندان و برشمردن ثمرات و فوايد سير و سفر و تفريح دليل قطعي بر مطلوب بودن آنها در دين است. شادي كردن، وليمه دادن، شعرخواني، كف زدن، تكبير گفتن، سرود خواندن، دف زدن، جشن گرفتن و ... در عروسي در منابع ديني وجود دارد و در سنت و سيره به نمونههاي آن اشاره شده است.
در منابع ديني، نيايش و دعاهاي متعددي در رفع غم و اندوه و حزن و به دست آوردن شادي و نشاط وجود دارد و اينكه از خداوند منان چگونه و با چه الفاظي خواهان شادي و نشاط و خواهان از بين رفتن غم و اندوه باشيم.
دلیل
تفریح فعالیتی است که جز لذت و رضایت آنی و درونی و شادی برای فرد هیچ نتیجهای ندارد خود تفریح است که فرد را به انجام آن تشویق مینماید.
تفریح به اعمالی گفته میشود گه افراد در زمان فراغت انجام میدهند.
نیاز جامعه به تفریح
تفریح به دلیل ماهیتش و تاثیری که بر فرد و اجتماع دارد مفید است پس مسئولین ذیربط باید در افزایش امکانات تفریحی کوشا باشند.متاسفانه منابع تفریح دینی در ایران بسیار کم میباشد
اوقات فراغت
فَراغت به زمانهایی اطلاق میشود که افراد کار ضروری برای انجام ندارند و معمولاً در این مواقع تمایل به انجام فعالیتهای فرحبخش و نشاطآور بیشتر میشود.
اوقاع فراغت زمانهایی است که فرد آن را طبق تمایل شخصی خود و برای خود تنظیم میکند و برنامه آن در مورد هرکس متفاوت است و به سلیقه، نیازهای روحی، سن و توان مالی فرد بستگی دارد.
بازی (سرگرمی)
تعریف بازی:
فعالیتی که با میل و اختیار و باهدف سرگرمی و تفریح در اوقات فراغت انجام می شود، بازی نام دارد. بنابر این تعریف، بازی دارای ویژگی های زیر است:
بازی، فعالیتی اختیاری است.
کودک می تواند آن را به دلخواه خود رها کند و به فعالیت دیگری بپردازد.
بازی برای کودک خوشایند، لذت بخش و سرگرم کننده است.
بازی کودک سازماندهی، ساعت کار و وقت معین ندارد.
در بازی از کشمکش و پرخاش خبری نیست.
نگاههای موجود به بازی:
به طور کلی دو تصور نسبت به بازی وجود دارد
بازی برای سرگرمی و مشغول شدن کودک
یکی اینکه چون کودک مزاحم زندگی بزرگترهاست، بازی و اسباب بازی لازم است تا کودک را سرگرم کند. در زندگی امروزی غالباً هدف از بازی این است، در زندگی به سبک مدرنیسم هر ابزاری که به والدین کمک کند تا به برنامه های خود برسند، مفید تلقی می شود. منظور از برنامه، چیزهای ارزش زاست و ارزش، تولید پول است. برنامه هایی مثل کلاس رفتن، مدرک گرفتن، یادگیری، کار، کسب پول و خرج کردن آن، ایجاد رفاه، استراحت، ورزش و... ، ابزار این کار باید فراهم شود. کودک به هر نحوی باید مشغول شود تا والدین به کار خود برسند، به مهد کودک فرستاده شود، ساعتها به تماشای برنامه های تلویزیون بپردازد و ... ، یک نگاه به بازی این است.
بازی بستری برای بالندگی کودک
یک نوع نگاه هم این است که بازی و وسایل بازی باید کودک را رشد دهد، آموزنده باشد و باعث ارتقای کودک شوند. اتفاقا در این نوع نگاه برخلاف نگاه اول، والدین باید برای کودک وقت بیشتری بگذارند، مثلاً در یادگیری نقاشی، توجه از دور به کودک کافی نیست باید از نزدیک نظارت و آموزش انجام شود. در رویکرد رشددهندگیِ بازی شاید بهتر باشد به دو نیمرویکرد هم اشاره شود :
بازی یک فرایند متفاوت از فرایند اصلی زندگی کودک است. کودک زندگی می کند، بازی هم یک فرایند پشتیبان است.
کلاً زندگی کودکانه، بازی است. در واقع باید ابزارها و امکاناتی را فراهم کرد تا زندگی کودکانه کودک تسهیل شود. مثل اسباب و لوازمی که برای تسهیل زندگی بزرگترها وجود دارد. مثل اتومبیل که برای تسهیل حمل و نقل بکار می رود یا پول برای تسهیل ارتباطات و دانشگاه و مدرسه برای تسهیل سیستم آموزش. در مورد کودک هم باید اینگونه باشد، باید ابتدا فرایندهای زندگی کودک شناخته شده، سپس ابزارهای لازم برای تسهیل این فرایندها طراحی و ساخته شود. این ابزارها نباید زندگی کودک را به یک سمت خاص سوق دهد و نیاز کاذب ایجاد کند.کودک نیاز ندارد یک اتومبیل اسباب بازی داشته باشد که فقط عقب و جلو برود، این جزء فرایند زندگی کودک نیست. رویکرد باید به گونه ای باشد که نگاه رشد دهنده اسباب بازی، فرایند زندگی کودکانه را تسهیل کند و کودک از زندگی لذت ببرد، راحت باشد، بیاموزد، رشد کند، نه اینکه یک ابزار کاذب تولید شود. کودک نیاز دارد ساختن و خراب کردن را تجربه کند، انرژی خودش را تخلیه کند، شاد باشد، تشویق شود، سیستم محرک و پاسخ را بیازماید، با مفهوم شانس آشنا شود، برای سوالات خود درباره دنیای پیرامون پاسخ درست و قابل قبول بگیرد، قوانین طبیعت مثل جاذبه، مغناطیس و الکتریسیته را با آزمایش و بصورت شناختی بفهمد. به عنوان یک مثال ساده فهمیدن این نکته که تخم مرغ خام نمیچرخد، و تشخیص تخم مرغ خام و پخته با فرایند چرخش برای کودک لذت بخش است. شاید رویکرد درست این است که زندگی کودکانه پربار، آرام، ساده، شاد، مفید و رشد دهنده شود.
بطور خلاصه می توان گفت برای بازی دو رویکرد وجود دارد: یکی اینکه کودک برای آنکه مزاحم کار بقیه نشود، باید سرگرم شود. یک رویکرد دوم هم وجود دارد که اصل حاکم بر آن این است که بازی، زندگی کودکانه است. یک سری از مولفه های کودک باید رشد کند، بازی هم زندگی کودک است برای رسیدن به رشد و کمال. مشکلی که وجود دارد این است که فرد تا 30 سالگی، جدی زندگی نمیکند، در صورتیکه زندگی از لحظه تولد، جدی است. کودک باید از زمان تولد جدی زندگی کند و جدی گرفته شود، آنقدر که می تواند مسئولیت داشته باشد، آنقدر که می تواند در تصمیمات خود یا دیگران سهیم باشد. اسباب بازی نباید به معنی شوخی گرفتن زندگی کودک باشد وگرنه رویکرد سرگرمی تا آخر عمر ادامه پیدا می کند، کودک بزرگ می شود، اسباب بازیهایش هم بزرگ می شود، همه چیز برایش بازی قلمداد می شود، بازی در اینجا به معنی سرگرمی و سرگرمی همان لهو و لعبی است که در اسلام آمده است. بازی باید زندگی کودکانه باشد، اینکه پیامبر می فرماید وقتی سر و کارتان با کودکان می افتد باید مثل او رفتار کنید، یعنی مثل او کودکانه زندگی کنید، که این در زندگی امروزی بسیار سخت است. در گذشته همه کودکان با هم بازی می کردند و نیاز جدی به اسباب بازی وجود نداشت. کودک امروز در خانه اسیر است، بچگی نمیکند، فقط سرگرم است. نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که بین بچگی کردن و سرگرم بودن تفاوت وجود دارد. کودک امروز با چیپس و پفک و لپلپ سرگرم می شود. در واقع سر کار است. کودکان گذشته،کودکی جدی تری داشتند، مثلاً یک بچه 5 ساله فرفره می فروخت یا لواشکهایی که مادرش تهیه می کرد را در کوچه در بساطی که خودش ساخته بود، می فروخت. نیاز مالی مطرح نبود، فرایند خرید برایش لذت بخش بود. عروسک های امروزی هم با عروسک های گذشته فرق کرده است. کودکان قدیم خودشان برای عروسک خود لباس می دوختند، با سنگ و گل برای عروسکها خانه میساختند. مادر امروزی یک عروسک با چندین نوع لباس می خرد و فقط لباس آن را عوض می کند، با این کار در واقع کودک خرید و استفاده را یاد میگیرد و نه تولید و ارزشآفرینی و در نهایت تجمل گرایی را به کودکان یاد می دهند.
تعریف اسباب بازی
وسایل زندگی عبارت است از ابزار و وسایلی که زندگی را تسهیل می بخشد. به عنوان مثال برای حمل و نقل از چارپایان هم میتوان استفاده کرد ولی اتومبیل، حمل و نقل را آسان می کند. اسباب بازی هم با رویکرد دوم اینگونه تعریف می شود: ابزار و وسایلی که در زندگی کودکانه یا نیازها را برطرف می کند یا رفع نیازها را آسان می سازد. چون کودک فطرت پاک و دست نخورده ای دارد فطرتهای خدایی در وجودش بیشتر است. خلق کردن، بخشیدن و ... چنانچه بستر مناسب فراهم شود، این ویژگی ها بروز پیدا می کنند. برای ساختن، در زندگی واقعی کارگاه و طرح و نقشه لازم است، کودک هم به اقتضای خودش باید لوازم ساختن داشته باشد. مثلاً برای کاردستی کاغذ و قیچی یا برای ساخت خانه چوب و اره و لوازم دیگر در مقیاس کوچک. کودک به هدیه دادن بسیار علاقه دارد، برخلاف بزرگترها که در بخشیدن حساب و کتاب مالی را در نظر می گیرند. ارزش مالی برای کودک بی معنی است. دوست دارد تشویق شود، دیده شود. اسباب بازی عبارت است از ابزار و وسایلی که ویژگی های بالقوه درون کودک را به فعلیت می رساند، در جهت درست یا غلط. چون شیطنت هم وجود دارد که شامل غضب و وهم و غنا و شهوت می شود. بازی کامپیوتری هم اسباب بازی مجازی است که قوه واهمه را تقویت می کند و کودک خیالپرداز و متوهم بزرگ می شود، چون در محیط مجازی بازی محدودیتهای عالم واقعی وجود ندارد، ذهن کودک هم با آن شکل می گیرد. پسابزاری که باعث رفع نیاز یا تسهیل رفع نیازهای کودک می شود، اسباب بازی است. البته این تعریف یک تعریف قراردادی است، ممکن است تعریف علمی اسباب بازی چیز دیگری باشد.
ماهیت اسباب بازی
اسباب بازیهایی مثل اره پلاستیکی یا انبردست پلاستیکی یا وسایل خانه سازی می توانند نیاز کودک به ساختن را برطرف کنند. اسباب بازی های فکری هم می توانند رشد دهنده باشند. رشد دهنده در جهت تعادل یا عدم تعادل. البته کودک زیر هفت سال توانایی بازی های فکری را ندارد. در زیر هفت سال یک اسباب بازی خاص در بستر بازی مفهوم پیدا می کند، مثلاً یک عروسک ممکن است در یک بازی یک ابزار شیطنت یا سرگرمی باشد، اما در یک بازی دیگر با اندکی تغییر در ظاهر می شود ابزار رشد دهنده. اسباب بازی یک ابزار است یک قالب دارد و یک محتوا. خود قالب یک ساختار قالب دارد و یک محتوای قالب. ساختارهای قالب عمدتاً بدون جهت هستند. برخی قالب ها قالب های دارای محتوا هستند، مثلاً نرمافزارهای موزیکال که یک قالب هستند و محتوای آنها می تواند متفاوت باشد، اما اساساً یک محتوا دارد که موسیقی است و مشکل دارد. مثلاً در روش دیوید یک محتوا وجود دارد، محتوا برای برنامه ریزی استراتژیک، اطلاعات شرکت است که در روش دیوید اعمال و نتیجه گیری می شود. خود قالب یک ساختار دارد و یک محتوای قالب. که شناسایی عوامل داخلی را می طلبد. شناسایی عوامل داخلی یکی این است که خود ساختار دسته بندی دارد و دیگر اینکه عوامل داخلی، عوامل مالی و انسانی و ... هستند. در برخی موارد، خود قالب، محتوای مشکل دار دارد. مثلاً اسباب بازیهای شانسی. شانس یک محتوا است. مهم نیست سناریوی بازی چیست. می توان به ابزارهایی که قالب های مناسب دارند، محتواهای مناسب را افزود و ابزار مناسب ساخت. کودک اسباب بازی را بصورت بسیط استفاده نمیکند. یک عروسک ممکن است در یک مجموعه بازی، مثل خاله بازی، یک کارکرد داشته باشد، عروسکی هم که در ویترین خانه قرار می گیرد، یک کارکرد دارد. هر دو عروسک یکسان هستند اما در ترکیب یا روش استفاده است که کارکرد مشخص می شود. برای بازی باید یک زیرساخت فراهم شود، کودک باید در داخل یک خانه بچگانه زندگی کودکانه داشته باشد، عروسکی هم که به این مجموعه افزوده می شود باید نقش مهمان خانه را داشته باشد. اهمیت اسباب بازیهای در مقیاس واقعی در اینجاست که ترکیب بازی را برهم می زنند. باید ترکیب، شیوه و سبک بازی کودکانه را کلی درنظر بگیریم. این لزوماً درست نیست که مثلاً اگر در اسباب بازی building block مثلث را تبدیل به گنبد کردیم، اسباب بازی اسلامی می شود. باید بستری فراهم شود که ترکیب استفاده از اسباب بازیها کودک را به سمت درست بازی کردن یا به عبارتی زندگی کودکانه درست هدایت کند. آنگونه که در بزرگترها سبک زندگی طراحی می شود، در کودکان نیز باید سبک زندگی کودکانه طراحی شود. اولین چیزی که یک خانواده برای کودک تهیه می کند یک کمد ویترینی است که باید پر از اسباب بازی شود. اسباب بازیهای داخل ویترین هم نمیتواند از آن خارج شود. اگر ویترین به خانه تبدیل شود، فضا عوض می شود و هر اسباب بازی که در آن قرار دارد، تغییر کارکرد می دهد. اهمیت برخی چیزها در به هم زدن ترکیب است. اسباب بازیهای یکسان در بسترهای مختلف، کارکرد متفاوت دارند. برخی ابزارها قالب درستی ندارند و اصلاً در سبک زندگی درست، جایگاهی ندارند، مثل اسباب بازیهای موزیکال یا کارتون های تخیلی ولی برخی استفاده دوگانه دارند مثل عروسک و اتومبیل و والدین باید تمام توجه و اهتمام خود را برای انتخاب بهترین بازیها و اسباب بازیها برای کودکان خود به کار گیرند.
کاربرد بازیها در تفریح و شادابی است.
بازیهای کازینویی
بازیهای کازینویی بازیهایی هستند که طرفین بازی وجهی را به صورت شرط قرار میدهند و هرکس یا هر گروهی که برنده شود. صاحب آن وجه میشود.
به عبارت دیگر بازیهایی که در آنها جایزهٔ برنده پول است، بازیهای کازینویی هستند
البته گاهی طرفینی در کار نیست و با یک دستگاه رو به روییم که درصد قابل توجهی شانس و کمی هم هوش می خواهند
عمدهٔ این بازیها با ورق(پاسور)صورت میگیرد که پوکر و 21 رایجترین آن هاست
پنتاگو
پنتاگو بازی فکری جذابی است که در سال ۲۰۰۴ توسط توماس فلودن سوئدی طراحی و ساخته شده استو از همان ابتدا هر ساله جوایز معتبری را از آن خود کرده است. از جمله آن که چند سال پیاپی (۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵)به عنوان بهترین بازی سال در کشورهای مختلف برگزیده شده است. در این بازی ۲ نفره که در رده بازیهای استراتژیک-انتزاعی طبقه بندی میشود. هر بازیکن به نوبت مهرهای را در صفحه قرار میدهد و سپس یکی از صفحهها را به دلخواه۹۰ درجه (در جهت یا خلاف جهت عقربههای ساعت) می چرخاند. اولین بازیکنی که بتواند پنج مهره از مهرههایش را در راستای افقی یا عمودی یا اریب و کاملاً پشت سر هم ردیف کند رندهٔ بازی است. سادگی روش یادگیری به همراه امکان پیگیری استراتژیهای پیشرفته در این بازی به علت وجود قائده چرخش صفحهها پس از هر حرکت باعث میشود تا همهٔ افراد (مبتدی تا پیشرفته) از این بازی ساده و در عین حال عمیق فکری لذت ببرند.برای خرید این محصول به نشر دلهام مراجعه کنید.
فکر بکر
فکر بکر یک بازی رمزگشایی برای دو بازیکن است. این بازی به صورت امروزی به همراه چندین میخ در سال ۱۹۷۰ توسط مردخای میرویدز، رئیس دفتر پست و متخصص اسرائیلی، اختراع شد. اما این بازی شبیه یک مداد و کاغذ بازی ابتدایی به نام گاو نر و ماده بود که به بیش از یک قرن پیش بازمیگشت.
نحوهی بازی و قوانین
بازی توسط این ابزارها اجرا میشود:
یک صفحهی رمز گشایی، به همراه یک پوشش که در یکی از دو انتها، یک ردیف از چهار سوراخ بزرگ را میپوشاند، و دوازده (یا ده، یا هشت) ردیف اضافه شامل چهار سوراخ بزرگ در کنار مجموعهای از چهار سوراخ کوچک؛
میخهای رمزی از شش (یا بیشتر؛ انواع را در زیر ببینید) رنگ مختلف، با سرهای گرد، که در سوراخهای بزرگ روی صفحه قرار خواهند گرفت؛ و
میخهای راهنما، بعضی رنگی (معمولاً مشکی)، بعضی سفید، که سر پهن و کوچکتر از میخهای رمزی هستند؛ آنها در سوراخهای کوچک روی صفحه قرار میگیرند.
دو بازیکن به صورت از پیش تعیین شده در مورد تعداد دفعات بازی که میخواهند طی کند، که باید عددی فرد باشد، تصمیم میگیرند. یکی از بازیکنان رمزنگار، و دیگری رمزگشا میشود. رمزنگار الگویی از چهار میخ رمزی را انتخاب میکند. تکراریها قابل قبول هستند، بنابراین بازیکن میتواند حتی چهار میخ رمزی یک رنگ انتخاب کند. الگوی انتخاب شده در چهار سوراخ پوشیده شده توسط حفاظ جای میگیرند. که برای رمزنگار قابل رویت است و اما برای رمزگشا اینطور نیست.
رمزگشا سعی میکند تا الگو را، هم ترتیب و هم رنگ، در دوازده (یا ده، یا هشت) مرتبه حدس بزند. هر حدس به وسیلهی جایگذاری یک ردیف از میخهای رمزی روی صفحهی رمز گشایی انجام میشود. هنگامی که قرار گرفتند، رمزنگار، در جواب، از صفر تا چهار میخ راهنما را در سوراخهای کوچک ردیف حدس قرار میدهد. میخ راهنمای رنگی (معمولاً مشکی) برای هر میخ رمزی از حدس که هم رنگ و هم موقعیت درستی دارد قرار داده میشود. میخ سفید وجود میخی با رنگ صحیح که در موقعیت نادرست قرار دارد نشان میدهد.
اگر در حدس رنگهای تکراری وجود داشته باشد، همهی آنها نمیتوانند یک میخ راهنما بگیرند مگر اینکه آنها با تعداد یکسان از رنگهای تکراری در رمز مخفی مطابق باشند. برای مثال، اگر رمز مخفی سفید-سفید-مشکی-مشکی و بازیکن سفید-سفید-سفید-مشکی حدس بزند، رمزنگار دو میخ راهنمای رنگی برای دو سفید صحیح، هیچ میخ راهنما برای سومین سفید چون سفید سومی در رمز وجود ندارد، و یک میخ راهنمای رنگی برای سیاه اعطا خواهد کرد. در حقیقت هیچ نشانی داده نمیشود برای این که رمز همچنین شامل یک سیاه دومی باشد.
یک بازخورد آماده میشود، حدس دیگری زده میشود؛ حدسها و بازخورد به طور متناوب ادامه داده میشوند تا این که یا رمزگشا درست حدس بزند، یا دوازده (یا ده، سا هشت) حدس نادرست زده شود.
رمزنگار برای هر حدس که یک رمزگشا میزند یک امتیاز میگیرد. چنانچه رمزگشا الگو را در آخرین حدس به طور دقیق حدس نزند، یک امتیاز اضافی توسط رمزنگار گرفته میشود. (هر تناوب امتیاز دادن بر اساس تعداد میخهای راهنمایی رنگی که قرار داده شدهاند است.) برنده کسیست که کمترین امتیاز بعد از توافق بر تعداد بازیهایی که انجام میشود داشته باشد.
پیشینه
از سال ۱۹۷۱، حقوق مربوط به فکربکر توسط اینویکتا پلاستیک از اودبی دریافت شده است. (اینویکتا همیشه بازی را فکر بکر مینامید.) آنها در اصل این بازی را خودشان ساخته بودند، اگرچه آنها اجازهی تولید بازی تحت پروانهی هزبرو را در سراسر جهان دارند، همچنین دو محصول دیگر که دارای قوانین تولید آمریکا و اسرائیل هستند.
در اوایل سال ۱۹۷۳، جعبهی بازی تصویری خوش لباس، با تیپ فاخر از یک مرد سفید پوست که در جلوی تصویر نشسته، همراه یک زن جذاب آسیایی که در کنار وی ایستاده نشان میداد. دو مدل غیرحرفهای (بیل وودوارد و سیسیلیا فانگ) در ژوئن ۲۰۰۳ برای قرار گرفتن یک تصویر تبلیغاتی دیگر انتخاب شدند.
بازی های پایونیر هریسون هیث، یک نسخهی خیلی ساده از فکربکر معرفی کرد، که در آن از دیسک به جای میخ استفاده میشد، و شبیه بازی اتصال ۴، تولید قبلی وی بود. هرچند این نسخه موفقیت بسیار کمی نسبت به کار اسبقش داشت و تنها سود ۳۶۰٬۰۰۰ دلار را برای وی در بر داشت.
الگوریتم
با چهار میخ و شش رنگ، ۶۴ = ۱۲۹۶ الگوی مختلف(اجازهی اسبفادهی رنگها تکراری) وجود دارد.
الگوریتم شش حدسی
الگوریتم زیر بازی (شش رنگه) را در شش حدس یا کمتر حل میکند. این الگوریتم دارای یک روش عمومی به همراه تعداد کمی استثنا میباشد. در این جا شش رنگ به حروف آ تا ج ارجاع داده شدهاند.
۱۲۹۶ حالت ممکن بازی را به چهار دسته بندی تقسیم کنید:
۰ رنگ تکراری (مثلاً آ ب پ ت)
۱ رنگ تکراری (مثلاً آ آ ب پ)
۲ رنگ تکراری (مثلاً آ آ ب ب یا آ آ آ ب)
۳ رنگ تکراری (مثلاً آ آ آ آ)
روند کلی به گونهای است که همهی بازیهایی که میتواند با اطلاعات اکنون شما درست باشد، لیست کنید. لیست باید بر حسب تعداد تکرارها و در هر سطح تکرار بر حسب حروف الفبا به صورت صعودی مرتب شود. قبل از حدس ۱، لیست همهی ۱۲۹۶ حالت ممکن است؛ در نتیجه حدس ۱ همیشه "آ ب پ ت" است. برای مثال اگر جواب حدس ۱ "۰ ۰" باشد، بنابراین لیست بعد از آن شامل ۱۶ حدس میشود مربوط به ث و ج میشود. هر حدس بعدی اولین بازی باقیمانده در لیست است، به همراه استثنائات زیر:
حدس ۲ همیشه "ب پ ت ث" است
حدس ۳ همیشه "پ ت ث ج" است
اگر حدس ۴ در لیست با یکی از مقادیر سمت راست در لیست زیر شروع شود، به جای آن از یکی از حالات زیر استفاده کنید:
"آ پ ج ب" ← "ت پ آ ت"
"آ ث ب ج" ← "ث ت ج ت"
"آ ث ج ب" ← "ث آ پ پ"
"آ ج ب ث" ← "ب ج پ ت"
"ب آ ج ث" ← "ث آ ت پ"
"ب ث آ ج" ← "ث ت آ ث"
"ب ث ج آ" ← "ث ث ت آ"
"ث آ ب ج" ← "ج ت ج ب"
"آ آ ت ب" ← "ب آ ب ت"
"آ ب آ ث" ← "ب ب پ پ"
"آ ث آ ج" ← "پ ج ج ت"
"پ آ ج آ" ← "ج ت ج آ"
"آ آ ث ث" ← "ت ت ت ج"
الگوریتم پنج حدسی
در سال ۱۹۷۷، دونالد کنوت ثابت کرد که رمزگشا میتواند الگو را در پنج حرکت یا کمتر حل کند، با استفاده از الگوریتمی که به طور پیشرونده تعداد الگوهای ممکن را کاهش میدهد. الگوریتم به صورت زیر کار میکند:
مجموعهی س که شامل حالات ممکن باقیمانده است در نظر بگیرید (در اینجا ۱۲۹۶ حالت ممکن وجود دارد). حدس اول آ آ ب ب است.
همهی حالات ممکن از س را که اگر جواب باشند امتیاز مشابه میخهای رنگی و سفید به دست نمیدهد حذف کنید.
برای هر حدس ممکن (نه لزوماً در س) تعداد حالات ممکن از س که برای هر امتیاز رنگی/سفید ممکن حذف خواهد شد، محاسبه کنید. امتیاز حدس کمترین مقادیر مشابه است. بازی را با حدسی ادامه دهید که بیشترین امتیاز را دارد.
به مرحلهی ۲ بازگردید تا زمانی حدس شما صحیح باشد.
هشتپای
هشتپای نام یک بازی از دوران ساسانیان است که هنوز به طور کامل شناسایی نشده است.
از متون پارسی میانه که به جای مانده، یکی نوشتهایست به نام «خسرو کواتان اود رتیکی» که ابومنصور ثعالبی در زمان سلطان محمود غزنوی بخشهایی از آن را به عربی برگردانده و در کتاب «غرر اخبار ملوک الفرس» آورده است. در این کتاب نوجوانی به نام واسپوهر در ذکر پیروزیهای خود در زمینههای گوناگون و برتری خود از دیگران میگوید:
اود پد چترنگ اود نیوار تخشیر اود هشت پای کردن از همالان فرازترهم.
که مفهوم آن روشن است «و در شطرنج و نرد و هشت پای کردن از همالان برترم.» از ایران شناسان تنها هارولد بیلی کوشش برای دریافتن این بازی به کار بسته و پیداست که به نتیجه نرسیده است. شطرنج و نرد شناخته شده است، اما هشت پای به طور کامل شناسایی نشده است.
معنی لغوی هشت پای ٬ «هشت پا» یا «هشت پایه» است. چون این بازی همراه شطرنج و نرد آمده میتوان دریافت که اگر سواری و چوگان و آموزش فنون رزمی برای پرورش جسم به کار گرفته میشده است، از هشت پای همچون شطرنج و نرد برای تقویت ذهن استفاده میکرده اند.
بازی در شهر سنگسر
هشت پای نوعی بازی دونفره است که از زمان ساسانیان در میان سنگسریها مرسوم مانده است. این بازی در سنگسر تا چند دهه پیش معمول بوده و شاید اکنون نیز رایج باشد. از این بازی هرگز برای قمار استفاده نمیشده و تنها برای ورزش فکری و برانگیختن ستیزه جویی در برابر بیگانگان کابرد داشته است.
چگونگی بازی
هشت پای بر صفحهای که طرح مربوط به آن بر روی آن کشیده میشد، میان دو حریف انجام میگرفت و به سه نام، یعنی:
رَچی رَچ یعنی رده دربرابر رده.
قَلِی به قَلِی یعنی دژ ذر برابر دژ.
سی و شش رچه یعنی سی و شش رده.
نامیده میشد. طرح آن دژ دارای سه دیوار و هشت برج یا پایگاه است و هر حریف خود را سرداری میدانست که قصد تسخیر این دژ و هشت پایگاه آن را دارد. ابزار کار هر حریف ۳۶ مهره بود که لشکریان او به شمار میآمدند. برای مهرهها از سنگریزههای همرنگ به اندازه یک لوبیای درشت یا از خود لوبیا و نخود با دو رنگ متمایز برای هر حریف استفاده میشد. چون آغازگر بازی اگر از هوش هم بهرهای داشت همواره برنده میشد، شروع کننده را با «پشت انداز» بر میگزیدند.
بازی چنین بود که هر حریف به نوبت یک مهره بر تقاطع خطوط میگذاشت. هرگاه که سه مهره یک حریف در یک ردیف قرار میگرفت میگفت «رچ بکش» یعنی یک صف تشکیل شد، بکُش. حریف مقابل یک مهره خود را در فضای باز وسط دژ می گذاشت و میگفت «بکشته» یعنی کشته و با این کار یک نوبت بازی را از دست میداد. گاهی چنین میشد که با نهادن یک مهره، یکباره چند رچ روی میداد و طرف مقابل ناچار بود به همان تعداد مهرههای کشته شده را در میان دژ بگذارد و به همان تعداد نوبت بازی را از دست میداد.
بازی بدین ترتیب ادامه مییافت تا مهرههای دست، همه بر روی طرح بازی یا بصورت کشته در وسط قرار گیرد. آنگاه هر حریف به نوبت یکی از مهرههای خود را بهر سمت که می خواست، به شرط اینکه راه باز بود، به اندازه یک بند جلو میبرد و در این کار سه هدف را دنبال میکند:
سه مهره خود را در یک ردیف قرار دهد یعنی رچ کند.
مانع شود که حریف او به چنین هدفی برسد.
راهها را ببندد که مهرههای حریف از حرکت آزادانه به هر سویی باز مانند.
در این حرکتها هرگاه یکی از حریفها رچ میکرد یک یا چند مهره حریف را به میل خود برای رسیدن به سه هدف مذکور شخصاً میکشت و در وسط میگذاشت. گاهی چنین میشد که مهرههای حریفی زندانی میگردید یعنی راه جنبش او از هر سوی بسته میشد، بنابراین نوبت او را هم حریف مقابل بازی میکرد و آنقدر رچ میکرد و میکشت تا مگر راهی برای رهایی حریف از تنگنا گشوده شود. بازی به همین صورت پیش میرفت تا یکی از حریفها شمار مهرههایش از سه کمتر شود که در آن موقع کاملاً شکست یافته و دژ را با هشت پایگاه به حریف سپرده بود. رسم بر این بود که شکست یافته فرصت مییافت بازی را در دور بعدی آغاز نماید.
مفهوم شادي مجموعاً حدود 25 بار با الفاظ مختلف در قرآن آمده است. در بعضي از اين آيات، مؤمنان به شادي و خوشحالي دعوت شدهاند. در بعضي ديگر از آيات كساني به لحاظ شرايط روحي خود و انگيزهي خاص در آن شادماني مورد مذمت قرار گرفتهاند و يا منع شدهاند. ذيلاً به برخي از آيات در اين خصوص اشاره ميشود: «ان تصبك حسنه تسؤهم وان تصبك مصيبه يقولوا قد اخذنا امرنا من بل ويتولوا وهم فرحون» : اگر تو را رخدادي خوش فرا رسد سخت بر آنها ناگوار آيد و اگر تو را از جهاد زحمتي و رنجي پيش آيد (خوشحال شده) و گويند ما در كار خود نيك پيشبيني كردهايم كه به جنگ نرفتيم و آنها- شادي زده- از اين روي ميگردانند.
«فرحالمخلفون بمقعدهم خلاق رسولالله» آنهايي كه از حكم جهاد در ركاب رسول خدا(ص) تخلف ورزيدند، خوشحال شدند. «فان اعرضوا فما ارسلناك عليهم حفيظا ان عليك الاالبلاغ وانا اذا اذقنا الانسان منا رحمه فرح بها وان تصبهم سيئه بما قدمت ايديهم فأنالانسان كفور»: اي رسول(ص) تو اين آيات قيامت را به خلق برسان اگر باز اعتراض كردند ديگر تو را نگهبان آنها نفرستادهايم؛ بر تو جز ابلاغ رسالت تكليفي نيست و ما چون با انسان بيصبر كمظرفيت از لطف و رحمت خود بهرهاي بخشيم، شاد شود و اگر به كيفر كردار خود رنج و عذابي بر او رسد سخت راه كفران پويد و به جاي توبه به كلي خدا را از ياد ببرد. «ان تمسسكم حسنه تسؤهم وان تصبكم سيئه يفرحوابها». : اگر شما مسلمين را خوشحالي پيش آيد از آن بدحال و غمگين شوند و اگر به شما حادثهي ناگواري رسد بدان خوشحال گردند. «فرحين بما اتاهمالله من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الا خوف عليهم ولاهم يحزنون». : آنان (شهيدان) به فضل و رحمتي كه از خداوند نصيبشان شده شادمانند و به آن مؤمنان كه هنوز به آنها نپيوستهاند و بعداً در پي آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده دهند كه از مردان نترسند و از فوت متاع دنيا هيچ غم نخورند. «ولا تحسبنالذين يفرحون بما اتوا ويحبون....»: اي پيامبر(ص) مپيندار آنهايي كه به كردار زشت خود شادمانند و دوست دارند كه از مردم به اوصاف پسنديدهاي كه هيچ در آنها وجود ندارد آنها را ستايش كنند.... «فلما نسوا ماذكروا به فتحنا عليهم ابواب كي شيء حتي اذا فرحوا بما اوتوا خذناهم بغته فاذاهم مبلسون.»: پس چون آنچه از نعم الهي به آنها تذكر داده شد همه را فراموش نمودند، ما هم ابواب هر نعمت را براي اتمام حجت بر روي آنها گشوديم تا به نعمتي كه به آنها داده شد شادمان و مغرور شدند پس ناگاه آنها را به كيفر اعمالشان گرفتار كرديم كه آن هنگام خوار و نااميد شدند. «ومنهم من يلمزك فيالصدقات فإن اعطوامنها رضوا وان لم يؤتو منها اذاهم يسخطون.»: و بعضي از آن مردم مناطق در تقسيم صدقات بر تو اعتراض و خردهگيري كند؛ اگر به آنها مال بسيار عطا كني از تو رضايت داشته والا سخت خشمگين شوند. «الله يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر وفرحوا بالحيواه الدنيا....»: خدا هر كه را خواهد فراخروزي و هركه را خواهد تنگروزي ميگرداند و گروهي به زندگي دنيا شادمان شدند. «في بضع سنينلله الامر من قبل ومن بعد ويومئذ يفرحالمؤمنون.» : اين غلبهي روميان در اندسالي انجام خواهد شد (و بدانيد كه اين حادثه) و كليهي امور عالم قبل از اين و بعد از اين همه به امر خداست و آن روز كه روميان فاتح شوند چون بعد از آن خدا وعدهي ياري اسلام داده مؤمنان شاد ميشوند. «منالذين فرقوا دينهم وكانوا شيعاً كل حزب بما لذيهم فرحون.» : از آن فرقه هواپرست نادان نباشيد كساني كه دين فطرت خود را متفرق و پراكنده ساختند و از هواي نفس و خودپرستي فرقهفرقه شدند و گروهي به اوهام باطل به عقيده و خيالات فاسد دلشادند. «واذا اذقنا الناس رحمه فرحوابها....»: و مردم بر اين عادتند كه هرگاه ما به لطف خود رحمتي به آنها چشانيم شاد شده و اگر.... «فلما جاءتهم رسلهم بالبينات فرحوا بما عندهم منالعلم....»: پس آنگاه كه رسولان ما با معجزات و ادلهي روشن به سوي آنها آمدند آن مردم نادان به دانش و عقايد باطل خود شاد و خرسند شدند و.... «فتقطعوا امرهم بينهم زبراً كل حزب بما لديهم فرحون.» : آنگاه مردم (با وجود اين سفارش خدا) امر دين خود را پارهپاره كرده و در آيين فرقهفرقه شده و هر گروهي به آنچه نزد خود پسنديدند دلخوش گشتند. «.... اذقال له قومه لاتفرح انالله لايحبالفرحين.»: هنگامي كه قومش به او قارون گفتند آنقدر سرمست از ثروت خود مباش كه خدا هرگز چنين مردم پُرغرور و سرمست را دوست نميدارد. «لكيلا تأسوا علي مافاتكم ولاتفرحوا بما اتاكم والله لايحب كل مختال فخور.»: اين را بدانيد تا هرگز بر آنچه از دست شما رود دلتنگ نشويد و به آنچه كه به شما رسد مغرور و دلشاد نگرديد و خدا دوستدار هيچ متكبر خودستايي نيست.... همچنين در سورهي بقره، دربارهي مادهگاوي كه قرار است به امر خدا قرباني شود، ميفرمايد: «رنگش زرد روشن است و بينندگان را شاد ميكند.»
شادي و تفريح در كلام معصوم(ع)
انسان در زندگي روز مره و بر اثر اتفاقات و حوادث يا كار و فعاليتهاي روزانه و حركت در پيچ و خمهاي دشوار زندگي دچار خستگي و ملال ميشود، كه براي رهايي از اين افسردگي ناشي از فعاليت وسنگيني كار و فشار روحي و رواني، بايد بخشي از اوقات خود را به شادي و تفريح اختصاص دهد. همانطور كه جسم انسان نياز به غذا و انواع ويتامينها دارد، روح انسان نيز نياز به تنوع، استراحت، تفريح و شادي و نشاط دارد.
سرگرميهاي لذت بخش و هدف دار در كلام امام رضا(ع) اين گونه وصف شدهاست : «اجعلوا لانفسكم حظا من الدنيا باعطائها ما تشتهي من الحلال و ما لا يثلم المروه و ما لا سرف فيه و استعينوا بذالك علي امور الدنيا» :از لذائذ دنيوي نصيبي براي كاميابي خويش قرار دهيد و خواهشهاي دل را از راههاي مشروع برآوريد، مراقبت كنيد كه در اين كار به مردانگي و شرافت شما آسيب نرسد و دچار اسراف و تند روي نشويد، تفريح و سرگرميهاي لذتبخش شما را در اداره زندگي ياري ميكند و با كمك آن بهتر در امور دنيوي خويش موفق خواهيد شد.
در تقسيمبندي اوقات و نظم روزانهاي كه پيشوايان معصوم(ع) توصيه كردهاند، مسرت و شادي جايگاه ويژهاي دارد، چنانكه امام رضا(ع) ميفرمايد: «و اجتهدوا انيكون زمانك اربع ساعات: ساعه لله لمناجاته و ساعه لامر المعاش و ساعه لمعاشره الاخوان الثقات والذين يعرفونكم و يخلصون لكم فيالباطن و ساعه تخلون فيها للذاتكم و بهذهالساعه تقدرون عليالثلاثالساعات» : كوشش كنيد اوقات روز شما چهار ساعت باشد: ساعتي براي عبادت و خلوت با خدا، ساعتي براي تامين معاش، ساعتي براي معاشرت با برادران مورد اعتماد وكساني كه شما را به عيبهايتان واقف ميسازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و ساعتي را هم به تفريحات و لذائذ خود اختصاص دهيد و از مسرت و شادي ساعات تفريح، نيروي انجام وظائف وقتهاي ديگر را تامين كنيد. آري روح آدمي نيز گاهي خسته و بيمار ميشود و كسالت و بيماري و افسردگي روحي انسان محتاج به درمان وتقويت است و نياز به دارو و مرهم شادماني و نشاط دارد. در اين باره حضرت علي(ع) ميفرمايد: «ان هذه القلوب تمل كما تمل الابدان فابتغوا لها طرائف الحكمه» :اين دلها ملول وخسته ميشود، همان گونه كه بدنها ملول و خسته ميشوند براي شادمان ساختنشان سخنان نغز و حكمت آموز بجوييد.
در سيره معصومان(ع) عنصر شادي آنچنان اهميت دارد كه علاوه بر تاييد آن به تشويق، زمينهسازي واسباب ايجاد آن نيز توصيه شدهاست. امام صادق(ع) در حديثي كه لشكريان عقل را در برابر لشكريان جهل قرار داده، ميفرمايد: لشكر عقل75 است و لشكر جهل هم در مقابل ايشان، و سپس شادي، نشاط، خوشحال و بشاش بودن را لشكر عقل ميشمارد كه در پيامبران وجانشينان آنها و مومنين كه دلشان را به ايمان آزموده، وجود دارد: «النشاط وضده الكسل، و الفرح وضده الحزن» در اين روايت نشاط و فرح از لشكريان عقل و كسلي و حزن از لشكريان جهل بهشمار آمدهاند.
عوامل شادي آفرين
اسلام دين شادي وحلاوت و نشاط است اما شادي آميخته با فساد را تجويز نميكند و براي مسلمانان سبكسري، هرزگي و توهين را به بهانه شادي روا نميدارد. خداوند ميفرمايد در راس همه عوامل شادي و نشاط ايمان به خدا و تقواي الهي است و در سايه دين است كه شادي واقعي بهدست ميآيد.
يكي از راههاي بهدست آوردن شادي و نشاط پايدار ومعنوي استفاده از رهنمودهاي دين در كم كردن وابستگيها بهدنيا و آرزوهاي دور و دراز در رسيدن به مظاهر دنيا و بهطور كلي زهد و قانع بودن است، زيرا هر چه وابستگي انسان به مظاهر دنيا و مال و منال و لذتهاي گذرا بيشتر باشد، غم و افسردگي بيشتري را به دنبال خواهد داشت. پيامبر اكرم(ص) در اين باره ميفرمايد: « الرغبه في الدنيا تكثر الهم و الغم و الحزن» : علاقه شديد به مظاهر دنيا غم و اندوه را زياد ميكند.
لذت و خوشي، هميشه در « انجام دادن» نيست، زماني هم در «پرهيز كردن» است. انساني در زندگي واقعا شاد است كه از گناه پرهيز كند و حدود الهي را رعايت نمايد. خداوند عالم ميفرمايد: «الا ان اولياء الله لا خوف عليهم ولا يحزنون» : بدانيد دوستان خداوند ترس و اندوهي ندارند. امام علي(ع) وقتي كه صفات مومنان را براي همام شرح ميدهد ميفرمايد: «مومن هميشه با نشاط است و هيچ وقت گرفته و كسل نيست.»
شادماني و نشاط ديني در عمق وجود انسان چنان ريشه دارد كه به قول اميرالمومنين (ع) هيچ گاه ابن نشاط و شادابي را از دست نميدهد؛ و لذا در خصوصيات پيامبر اكرم(ص) مينويسند كه ايشان بسيم و كثيرالتبسم بودهاند يعني هميشه در برخوردها شاد ومتبسم بوده و براي مومنان هم اين خصوصيت را توصيه ميفرمودند.
با كند و كاو در آيات قرآن و احاديث و روايات معتبر، ميتوان موارد ذيل را در زمره عواملي برشمرد كه حالت شادي و نشاط را در انسان پديد ميآورد: 1) ايمان 2) رضايت و تحمل 3) توكل بر خداوند 4) پرهيز از گناه 5) مبارزه با نگراني 6)تبسم و خنده 7) مزاح و شوخي 8) بوي خوش 9) زينت كردن 10) پوشيدن لباسهاي روشن 11) حضور در مجالس شادي 12) ورزش 13) اميد به زندگي 14) كار و تلاش 15) سير و سفر 16) تفريح و تفرج 17) ديدار با دوستان 18) تلاوت قرآن 19) تفكر در آفريدههاي خداوند 20) صدقه دادن 21) نگاه كردن به سبزه و آب روان
امام علي(ع) ميفرمايد:«الطيب و العسل نشره و الركوب و النظر الي الخضره» : عطر، عسل، اسب سواري و نگاه به سبزه موجب نشاط ميشود و حزن واندوه را از بين ميبرد. خداوند در باره زينت كردن كه يكي از عوامل ايجاد شادي است ميفرمايد: «قل من حرم زينه الله التي اخرج لعباده و الطيبات من الرزق...» : بگو چه كسي زينتهاي الهي را كه براي بندگان خود آفريده و روزيهاي پاكيزه را حرام كرده است؟
انسان به استفاده و ارتباط با زيبايي و لذت بردن از آن محتاج است؛ بدون زيبايي روح در تاريكي و خشونت ماده خسته ميشود. از اين رو در فرهنگ ديني ما به نظافت و آراسته بودن كه عامل فرح بخش زندگي است، توصيه شده است.
يكي ديگر از عوانل شاديآفرين در زندگي انسان تفريح و تفرج است. روح انسان به تفريح و تفرج نياز دارد. بهطوري كه تفريحات سالم از بهترين شاديها و لذتهاي سالم و نشاطآور انسان است. انسان با ديدن مناظر زيباي طبيعت، گلهاي رنگارنگ، درختان سبز، آبشارهاي زيبا، شكوفههاي شاداب، كوهها و هزاران منظره زيباي ديگر به وجد ميآيد.
خداوند در قرآن كريم به سياحت و سفر امر فرمودهاست تا انسان هم از سرنوشت و سرگذشت گذشتگان آگاهي يابد و عبرت گيرد و هم از زيبايي طبيعت بهره ببرد و شادمان شود. مسافرت و تغيير مكان زندگي و آب و هوا و ديدن مناطق و منظرههاي جديد در نشاط روحي و سلامت جسماني و تقويت روح و از بين رفتن افسردگي و كسالت هاي روحي و درمان بعضي بيماريهاي روحي بهشدت موثر است. در قرآن كريم و سنت و سيره پيشوايان ديني به اين امر توجه شده و مردم به مسافرت و گردش و تفريح تشويق شدهاند. پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد:« سافروا تصحو» : مسافرت كنيد تا سالم بمانيد.
ورزش و بازي نيز از جمله عوامل شادي محسوب ميشود. ورزش از كارهاي نشاطآوري است كه رهبران ديني به آن عنايت داشته و به بعضي از ورزشها به خاطر اينكه در ورزيدگي وفنون رزمي و دفاعي تاثير دارند بيشتر توجه شدهاست؛ چنانكه پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد: «حق الولد علي والده ان يعلمه الكتابه و السباحه و الرمايه و ان يرزقه الا طيبا» : حق فرزند بر عهده پدرش اين است كه به او نوشتن و شنا كردن و تيراندازي را آموزش بدهد و جز از راه حلال روزي او را تامين نكند. ديگر از عوامل شادي حضور در مجالس شادي و جشن است. جشن و برپايي مجالس شادي به مناسبتهاي مختلف در اسلام وجود دارد و تاييد شدهاست.
حضور در مجالس شادي مشروط بر اينكه معصيتآلود وتوام با فسق وفجور نباشد، از ديدگاه شرع مانعي ندارد، و به آن سفارش شده است. برخي ميپندارند كه در مناسبتهاي شادي هيچ نواختن وسرور و هلهلهاي نبايد باشد و گمان ميبرند كه اين سروصداها مطابق سيره نبوي نيست. اما برخي روايات چنين نگرشي را نفي ميكند از جمله:
1- پيامبر بر گروهي از زنگيان در حاليكه مشعول طبالي و آوازه خواني بودند، گذشت. آنان ساكت شدند پيامبر فرمود: به كارتان ادامه دهيد تا يهوديان بدانند در دين ما آساني و آسايش است.
2- امام باقر(ع) فرمودند: پيامبر اسلام(ص) از محله بني زريق عبور ميكردند، صداي موسيقي شنيدند فرمودند: چه خبر است؟ گفتند اي رسول خدا، فلاني عروسي كرده است. فرمودند دينش كامل شده است، اين ازدواج است نه زنا، نبايد مخفيانه باشد، بايد دودي به آسمان برود، يا صداي دايرهاي بلند شود، فرق نكاح و زنا به نواختن دايره است.
3- امام صادق(ع) فرمودند: شب عروسي علي(ع) با فاطمه(س)، پيامبر(ص) صداي دايره شنيد، فرمود: اين چيست؟ ام سلمه گفت: اي رسول خدا، اين اسماء بنت عميس است كه دايره مينوازد و با اين كار ميخواهد فاطمه را شاد نگه دارد تا مبادا احساس بيمادري كند. پيامبر(ص) دستش را به سوي آسمان بلند كردوفرمود: خدايا همان طوري كه اسماء دخترم را خوشحال كرد در قلب او شادي افروز. سپس پيامبر(ص) اسماء را صدا زد و فرمود: وقتي دف ميزنيد چه مضموني دارد؟ گفت نميدانم ما با اين كار ميخواهيم شادي بيافرينيم. حضرت فرمودند: با دف فحش ندهيد.
4- پيامبر(ص) از خانه علي بن هبار عبور كردند، صداي دف شنيدند، پرسيدند: چه خبر است؟ گفتند: علي بن هبار عروسي دارد، حضرت فرمودند: پايههاي ازدواج را محكم گردانيد و آن را آشكار كنيد و دف بنوازيد.
5- مستحب و پسنديده است كه ازدواج، علني و آشكار انجام شود، پيامبر(ص) فرمود: تفاوت ميان ازدواج حلال و حرام، دايره زدن و خواندن است.
6- هنگام ازدواج رسول خدا(ص) با حضرت خديجه(س) هم زنان ميزدند و ميخواندند، علامه مجلسي مينويسد: سپس بانوان دايرههايي آوردند و ان را براي خديجه مينواختند.
يكي ديگر از عوامل ايجاد كننده شادي و نشاط، شوخي و مزاح است. در بعضي از روايات و احاديث شوخ و شاد بودن از صفات مومن ذكر شده است و به طور كلي، از ديدگاه اسلام به كار گيري طنز و مزاح و لطيفه، در صورتي كه بر مبناي حقيقت و صداقت استوار باشد و از حد اعتدال خارج نگردد، و با نيت و هدف دلشاد نمودن مومنان و زدودن غبار خستگي و غم از روح و جسم ايشان، نه تنها جايز، بلكه خداپسندانه و مورد تاييد و تاكيد است.
در روايتي امام صادق(ع) به يكي از شيعيان فرمودند: ...رفتار و گفتار طنز آميز و شوخ طبعانه ( با نيت مسرور نمودن مردم ) از مصاديق وجلوههاي حسن خلق است.
رسول خدا ميفرمايد: هر كه مومني را شاد كند، مرا شاد كرده و هر كه مرا شاد نمايد، همانا خداوند را شاد نموده است.
بنابراين مي بينيم كه اسلام همواره مسلمانان را به دوري كردن از غصه و غم و ترشرويي وگرفتگي توصيه كرده است؛ وحال آن كه قرنهاي متمادي به استناد برخي از روايات صوفيانه كه نميتواند هيچ ارتباط اصيلي با قران كريم وسيره پيشوايان اسلام داشته باشد، تفريح كردن، نشاط در زندگي داشتن و امثال آن را براي يك مسلمان ارزنده نقطه ضعف معرفي ميكردند.
نتيجه
پيام دين به انسانها اين است كه راه نجات از غم و اندوه، ايمان به خدا و ذكر اوست كه به انسان آرامش، شادي و نشاط ميبخشد. قرآن، شادي و نشاط را كه نياز فطري بشر است تأييد كرده و جهت ميدهد و راهنماييهاي لازم را براي بهرهگيري از شادي و نشاط ارائه ميكند. ضرورت شادي و نشاط در زندگي بشر با كمك روايات و احاديث اهلبيت(ع)، اثبات شده و به دنبال زندگي يكنواخت و فشارهاي كاري و خستگي و ملال روحي كه آن هم مانند جسم خسته ميشود و نياز به تنوع دارد تأييد شده و به عنوان يك امر ضروري، چگونگي نشاط و عوامل نشاطآور، مانند استفاده از لذتها، سخنان نغز و نشاطآور كه ميتواند از اين خستگي و ملال بكاهد در روايات متعدد آمده است و در روايات پيشوايان ديني، نحوهي تقسيم اوقات و ساعات انسان به بخشهاي مختلف و يك بخش هم به عوامل نشاط و شادي و لذتهاي روان، مورد عنايت قرار گرفته است كه دليل بر مثبت بودن شادي و نشاط و ضرورت آن براي انسان از ديدگاه و منظر پيشوايان ديني ميباشد.
آراستگي و زينت كه خود از عوامل مؤثر در شادي و نشاط هستند، در قرآن و سنت و سيره مورد تأييد قرار گرفته است.
عوامل نشاطآور و شاديآفرين مانند سير و سفر، تفريح و تفرج، ورزش و ديدار دوستان در منابع ديني بسيار مثبت ديده شده و تأكيد پيشوايان ديني و معصومان(ع) به آموزش بعضي از ورزشها به فرزندان و برشمردن ثمرات و فوايد سير و سفر و تفريح دليل قطعي بر مطلوب بودن آنها در دين است. شادي كردن، وليمه دادن، شعرخواني، كف زدن، تكبير گفتن، سرود خواندن، دف زدن، جشن گرفتن و ... در عروسي در منابع ديني وجود دارد و در سنت و سيره به نمونههاي آن اشاره شده است. در منابع ديني، نيايش و دعاهاي متعددي در رفع غم و اندوه و حزن و به دست آوردن شادي و نشاط وجود دارد و اينكه از خداوند منان چگونه و با چه الفاظي خواهان شادي و نشاط و خواهان از بين رفتن غم و اندوه باشيم.
بحث و نتيجهگيري
پيام دين به انسانها اين است كه راه نجات از غم و اندوه، ايمان به خدا و ذكر اوست كه به انسان آرامش، شادي و نشاط ميبخشد. قرآن، شادي و نشاط را كه نياز فطري بشر است تأييد كرده و جهت ميدهد و راهنماييهاي لازم را براي بهرهگيري از شادي و نشاط ارائه ميكند. ضرورت شادي و نشاط در زندگي بشر با كمك روايات و احاديث اهلبيت(ع)، اثبات شده و به دنبال زندگي يكنواخت و فشارهاي كاري و خستگي و ملال روحي كه آن هم مانند جسم خسته ميشود و نياز به تنوع دارد تأييد شده و به عنوان يك امر ضروري، چگونگي نشاط و عوامل نشاطآور، مانند استفاده از لذتها، سخنان نغز و نشاطآور كه ميتواند از اين خستگي و ملال بكاهد در روايات متعدد آمده است و در روايات پيشوايان ديني، نحوهي تقسيم اوقات و ساعات انسان به بخشهاي مختلف و يك بخش هم به عوامل نشاط و شادي و لذتهاي روان، مورد عنايت قرار گرفته است كه دليل بر مثبت بودن شادي و نشاط و ضرورت آن براي انسان از ديدگاه و منظر پيشوايان ديني ميباشد.
آراستگي و زينت كه خود از عوامل مؤثر در شادي و نشاط هستند، در قرآن و سنت و سيره مورد تأييد قرار گرفته است. عوامل نشاطآور و شاديآفرين مانند سير و سفر، تفريح و تفرج، ورزش و ديدار دوستان در منابع ديني بسيار مثبت ديده شده و تأكيد پيشوايان ديني و معصومان(ع) به آموزش بعضي از ورزشها به فرزندان و برشمردن ثمرات و فوايد سير و سفر و تفريح دليل قطعي بر مطلوب بودن آنها در دين است. شادي كردن، وليمه دادن، شعرخواني، كف زدن، تكبير گفتن، سرود خواندن، دف زدن، جشن گرفتن و ... در عروسي در منابع ديني وجود دارد و در سنت و سيره به نمونههاي آن اشاره شده است.
در منابع ديني، نيايش و دعاهاي متعددي در رفع غم و اندوه و حزن و به دست آوردن شادي و نشاط وجود دارد و اينكه از خداوند منان چگونه و با چه الفاظي خواهان شادي و نشاط و خواهان از بين رفتن غم و اندوه باشيم.
دلیل
تفریح فعالیتی است که جز لذت و رضایت آنی و درونی و شادی برای فرد هیچ نتیجهای ندارد خود تفریح است که فرد را به انجام آن تشویق مینماید.
تفریح به اعمالی گفته میشود گه افراد در زمان فراغت انجام میدهند.
نیاز جامعه به تفریح
تفریح به دلیل ماهیتش و تاثیری که بر فرد و اجتماع دارد مفید است پس مسئولین ذیربط باید در افزایش امکانات تفریحی کوشا باشند.متاسفانه منابع تفریح دینی در ایران بسیار کم میباشد
اوقات فراغت
فَراغت به زمانهایی اطلاق میشود که افراد کار ضروری برای انجام ندارند و معمولاً در این مواقع تمایل به انجام فعالیتهای فرحبخش و نشاطآور بیشتر میشود.
اوقاع فراغت زمانهایی است که فرد آن را طبق تمایل شخصی خود و برای خود تنظیم میکند و برنامه آن در مورد هرکس متفاوت است و به سلیقه، نیازهای روحی، سن و توان مالی فرد بستگی دارد.
بازی (سرگرمی)
تعریف بازی:
فعالیتی که با میل و اختیار و باهدف سرگرمی و تفریح در اوقات فراغت انجام می شود، بازی نام دارد. بنابر این تعریف، بازی دارای ویژگی های زیر است:
بازی، فعالیتی اختیاری است.
کودک می تواند آن را به دلخواه خود رها کند و به فعالیت دیگری بپردازد.
بازی برای کودک خوشایند، لذت بخش و سرگرم کننده است.
بازی کودک سازماندهی، ساعت کار و وقت معین ندارد.
در بازی از کشمکش و پرخاش خبری نیست.
نگاههای موجود به بازی:
به طور کلی دو تصور نسبت به بازی وجود دارد
بازی برای سرگرمی و مشغول شدن کودک
یکی اینکه چون کودک مزاحم زندگی بزرگترهاست، بازی و اسباب بازی لازم است تا کودک را سرگرم کند. در زندگی امروزی غالباً هدف از بازی این است، در زندگی به سبک مدرنیسم هر ابزاری که به والدین کمک کند تا به برنامه های خود برسند، مفید تلقی می شود. منظور از برنامه، چیزهای ارزش زاست و ارزش، تولید پول است. برنامه هایی مثل کلاس رفتن، مدرک گرفتن، یادگیری، کار، کسب پول و خرج کردن آن، ایجاد رفاه، استراحت، ورزش و... ، ابزار این کار باید فراهم شود. کودک به هر نحوی باید مشغول شود تا والدین به کار خود برسند، به مهد کودک فرستاده شود، ساعتها به تماشای برنامه های تلویزیون بپردازد و ... ، یک نگاه به بازی این است.
بازی بستری برای بالندگی کودک
یک نوع نگاه هم این است که بازی و وسایل بازی باید کودک را رشد دهد، آموزنده باشد و باعث ارتقای کودک شوند. اتفاقا در این نوع نگاه برخلاف نگاه اول، والدین باید برای کودک وقت بیشتری بگذارند، مثلاً در یادگیری نقاشی، توجه از دور به کودک کافی نیست باید از نزدیک نظارت و آموزش انجام شود. در رویکرد رشددهندگیِ بازی شاید بهتر باشد به دو نیمرویکرد هم اشاره شود :
بازی یک فرایند متفاوت از فرایند اصلی زندگی کودک است. کودک زندگی می کند، بازی هم یک فرایند پشتیبان است.
کلاً زندگی کودکانه، بازی است. در واقع باید ابزارها و امکاناتی را فراهم کرد تا زندگی کودکانه کودک تسهیل شود. مثل اسباب و لوازمی که برای تسهیل زندگی بزرگترها وجود دارد. مثل اتومبیل که برای تسهیل حمل و نقل بکار می رود یا پول برای تسهیل ارتباطات و دانشگاه و مدرسه برای تسهیل سیستم آموزش. در مورد کودک هم باید اینگونه باشد، باید ابتدا فرایندهای زندگی کودک شناخته شده، سپس ابزارهای لازم برای تسهیل این فرایندها طراحی و ساخته شود. این ابزارها نباید زندگی کودک را به یک سمت خاص سوق دهد و نیاز کاذب ایجاد کند.کودک نیاز ندارد یک اتومبیل اسباب بازی داشته باشد که فقط عقب و جلو برود، این جزء فرایند زندگی کودک نیست. رویکرد باید به گونه ای باشد که نگاه رشد دهنده اسباب بازی، فرایند زندگی کودکانه را تسهیل کند و کودک از زندگی لذت ببرد، راحت باشد، بیاموزد، رشد کند، نه اینکه یک ابزار کاذب تولید شود. کودک نیاز دارد ساختن و خراب کردن را تجربه کند، انرژی خودش را تخلیه کند، شاد باشد، تشویق شود، سیستم محرک و پاسخ را بیازماید، با مفهوم شانس آشنا شود، برای سوالات خود درباره دنیای پیرامون پاسخ درست و قابل قبول بگیرد، قوانین طبیعت مثل جاذبه، مغناطیس و الکتریسیته را با آزمایش و بصورت شناختی بفهمد. به عنوان یک مثال ساده فهمیدن این نکته که تخم مرغ خام نمیچرخد، و تشخیص تخم مرغ خام و پخته با فرایند چرخش برای کودک لذت بخش است. شاید رویکرد درست این است که زندگی کودکانه پربار، آرام، ساده، شاد، مفید و رشد دهنده شود.
بطور خلاصه می توان گفت برای بازی دو رویکرد وجود دارد: یکی اینکه کودک برای آنکه مزاحم کار بقیه نشود، باید سرگرم شود. یک رویکرد دوم هم وجود دارد که اصل حاکم بر آن این است که بازی، زندگی کودکانه است. یک سری از مولفه های کودک باید رشد کند، بازی هم زندگی کودک است برای رسیدن به رشد و کمال. مشکلی که وجود دارد این است که فرد تا 30 سالگی، جدی زندگی نمیکند، در صورتیکه زندگی از لحظه تولد، جدی است. کودک باید از زمان تولد جدی زندگی کند و جدی گرفته شود، آنقدر که می تواند مسئولیت داشته باشد، آنقدر که می تواند در تصمیمات خود یا دیگران سهیم باشد. اسباب بازی نباید به معنی شوخی گرفتن زندگی کودک باشد وگرنه رویکرد سرگرمی تا آخر عمر ادامه پیدا می کند، کودک بزرگ می شود، اسباب بازیهایش هم بزرگ می شود، همه چیز برایش بازی قلمداد می شود، بازی در اینجا به معنی سرگرمی و سرگرمی همان لهو و لعبی است که در اسلام آمده است. بازی باید زندگی کودکانه باشد، اینکه پیامبر می فرماید وقتی سر و کارتان با کودکان می افتد باید مثل او رفتار کنید، یعنی مثل او کودکانه زندگی کنید، که این در زندگی امروزی بسیار سخت است. در گذشته همه کودکان با هم بازی می کردند و نیاز جدی به اسباب بازی وجود نداشت. کودک امروز در خانه اسیر است، بچگی نمیکند، فقط سرگرم است. نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که بین بچگی کردن و سرگرم بودن تفاوت وجود دارد. کودک امروز با چیپس و پفک و لپلپ سرگرم می شود. در واقع سر کار است. کودکان گذشته،کودکی جدی تری داشتند، مثلاً یک بچه 5 ساله فرفره می فروخت یا لواشکهایی که مادرش تهیه می کرد را در کوچه در بساطی که خودش ساخته بود، می فروخت. نیاز مالی مطرح نبود، فرایند خرید برایش لذت بخش بود. عروسک های امروزی هم با عروسک های گذشته فرق کرده است. کودکان قدیم خودشان برای عروسک خود لباس می دوختند، با سنگ و گل برای عروسکها خانه میساختند. مادر امروزی یک عروسک با چندین نوع لباس می خرد و فقط لباس آن را عوض می کند، با این کار در واقع کودک خرید و استفاده را یاد میگیرد و نه تولید و ارزشآفرینی و در نهایت تجمل گرایی را به کودکان یاد می دهند.
تعریف اسباب بازی
وسایل زندگی عبارت است از ابزار و وسایلی که زندگی را تسهیل می بخشد. به عنوان مثال برای حمل و نقل از چارپایان هم میتوان استفاده کرد ولی اتومبیل، حمل و نقل را آسان می کند. اسباب بازی هم با رویکرد دوم اینگونه تعریف می شود: ابزار و وسایلی که در زندگی کودکانه یا نیازها را برطرف می کند یا رفع نیازها را آسان می سازد. چون کودک فطرت پاک و دست نخورده ای دارد فطرتهای خدایی در وجودش بیشتر است. خلق کردن، بخشیدن و ... چنانچه بستر مناسب فراهم شود، این ویژگی ها بروز پیدا می کنند. برای ساختن، در زندگی واقعی کارگاه و طرح و نقشه لازم است، کودک هم به اقتضای خودش باید لوازم ساختن داشته باشد. مثلاً برای کاردستی کاغذ و قیچی یا برای ساخت خانه چوب و اره و لوازم دیگر در مقیاس کوچک. کودک به هدیه دادن بسیار علاقه دارد، برخلاف بزرگترها که در بخشیدن حساب و کتاب مالی را در نظر می گیرند. ارزش مالی برای کودک بی معنی است. دوست دارد تشویق شود، دیده شود. اسباب بازی عبارت است از ابزار و وسایلی که ویژگی های بالقوه درون کودک را به فعلیت می رساند، در جهت درست یا غلط. چون شیطنت هم وجود دارد که شامل غضب و وهم و غنا و شهوت می شود. بازی کامپیوتری هم اسباب بازی مجازی است که قوه واهمه را تقویت می کند و کودک خیالپرداز و متوهم بزرگ می شود، چون در محیط مجازی بازی محدودیتهای عالم واقعی وجود ندارد، ذهن کودک هم با آن شکل می گیرد. پسابزاری که باعث رفع نیاز یا تسهیل رفع نیازهای کودک می شود، اسباب بازی است. البته این تعریف یک تعریف قراردادی است، ممکن است تعریف علمی اسباب بازی چیز دیگری باشد.
ماهیت اسباب بازی
اسباب بازیهایی مثل اره پلاستیکی یا انبردست پلاستیکی یا وسایل خانه سازی می توانند نیاز کودک به ساختن را برطرف کنند. اسباب بازی های فکری هم می توانند رشد دهنده باشند. رشد دهنده در جهت تعادل یا عدم تعادل. البته کودک زیر هفت سال توانایی بازی های فکری را ندارد. در زیر هفت سال یک اسباب بازی خاص در بستر بازی مفهوم پیدا می کند، مثلاً یک عروسک ممکن است در یک بازی یک ابزار شیطنت یا سرگرمی باشد، اما در یک بازی دیگر با اندکی تغییر در ظاهر می شود ابزار رشد دهنده. اسباب بازی یک ابزار است یک قالب دارد و یک محتوا. خود قالب یک ساختار قالب دارد و یک محتوای قالب. ساختارهای قالب عمدتاً بدون جهت هستند. برخی قالب ها قالب های دارای محتوا هستند، مثلاً نرمافزارهای موزیکال که یک قالب هستند و محتوای آنها می تواند متفاوت باشد، اما اساساً یک محتوا دارد که موسیقی است و مشکل دارد. مثلاً در روش دیوید یک محتوا وجود دارد، محتوا برای برنامه ریزی استراتژیک، اطلاعات شرکت است که در روش دیوید اعمال و نتیجه گیری می شود. خود قالب یک ساختار دارد و یک محتوای قالب. که شناسایی عوامل داخلی را می طلبد. شناسایی عوامل داخلی یکی این است که خود ساختار دسته بندی دارد و دیگر اینکه عوامل داخلی، عوامل مالی و انسانی و ... هستند. در برخی موارد، خود قالب، محتوای مشکل دار دارد. مثلاً اسباب بازیهای شانسی. شانس یک محتوا است. مهم نیست سناریوی بازی چیست. می توان به ابزارهایی که قالب های مناسب دارند، محتواهای مناسب را افزود و ابزار مناسب ساخت. کودک اسباب بازی را بصورت بسیط استفاده نمیکند. یک عروسک ممکن است در یک مجموعه بازی، مثل خاله بازی، یک کارکرد داشته باشد، عروسکی هم که در ویترین خانه قرار می گیرد، یک کارکرد دارد. هر دو عروسک یکسان هستند اما در ترکیب یا روش استفاده است که کارکرد مشخص می شود. برای بازی باید یک زیرساخت فراهم شود، کودک باید در داخل یک خانه بچگانه زندگی کودکانه داشته باشد، عروسکی هم که به این مجموعه افزوده می شود باید نقش مهمان خانه را داشته باشد. اهمیت اسباب بازیهای در مقیاس واقعی در اینجاست که ترکیب بازی را برهم می زنند. باید ترکیب، شیوه و سبک بازی کودکانه را کلی درنظر بگیریم. این لزوماً درست نیست که مثلاً اگر در اسباب بازی building block مثلث را تبدیل به گنبد کردیم، اسباب بازی اسلامی می شود. باید بستری فراهم شود که ترکیب استفاده از اسباب بازیها کودک را به سمت درست بازی کردن یا به عبارتی زندگی کودکانه درست هدایت کند. آنگونه که در بزرگترها سبک زندگی طراحی می شود، در کودکان نیز باید سبک زندگی کودکانه طراحی شود. اولین چیزی که یک خانواده برای کودک تهیه می کند یک کمد ویترینی است که باید پر از اسباب بازی شود. اسباب بازیهای داخل ویترین هم نمیتواند از آن خارج شود. اگر ویترین به خانه تبدیل شود، فضا عوض می شود و هر اسباب بازی که در آن قرار دارد، تغییر کارکرد می دهد. اهمیت برخی چیزها در به هم زدن ترکیب است. اسباب بازیهای یکسان در بسترهای مختلف، کارکرد متفاوت دارند. برخی ابزارها قالب درستی ندارند و اصلاً در سبک زندگی درست، جایگاهی ندارند، مثل اسباب بازیهای موزیکال یا کارتون های تخیلی ولی برخی استفاده دوگانه دارند مثل عروسک و اتومبیل و والدین باید تمام توجه و اهتمام خود را برای انتخاب بهترین بازیها و اسباب بازیها برای کودکان خود به کار گیرند.
کاربرد بازیها در تفریح و شادابی است.
بازیهای کازینویی
بازیهای کازینویی بازیهایی هستند که طرفین بازی وجهی را به صورت شرط قرار میدهند و هرکس یا هر گروهی که برنده شود. صاحب آن وجه میشود.
به عبارت دیگر بازیهایی که در آنها جایزهٔ برنده پول است، بازیهای کازینویی هستند
البته گاهی طرفینی در کار نیست و با یک دستگاه رو به روییم که درصد قابل توجهی شانس و کمی هم هوش می خواهند
عمدهٔ این بازیها با ورق(پاسور)صورت میگیرد که پوکر و 21 رایجترین آن هاست
پنتاگو
پنتاگو بازی فکری جذابی است که در سال ۲۰۰۴ توسط توماس فلودن سوئدی طراحی و ساخته شده استو از همان ابتدا هر ساله جوایز معتبری را از آن خود کرده است. از جمله آن که چند سال پیاپی (۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵)به عنوان بهترین بازی سال در کشورهای مختلف برگزیده شده است. در این بازی ۲ نفره که در رده بازیهای استراتژیک-انتزاعی طبقه بندی میشود. هر بازیکن به نوبت مهرهای را در صفحه قرار میدهد و سپس یکی از صفحهها را به دلخواه۹۰ درجه (در جهت یا خلاف جهت عقربههای ساعت) می چرخاند. اولین بازیکنی که بتواند پنج مهره از مهرههایش را در راستای افقی یا عمودی یا اریب و کاملاً پشت سر هم ردیف کند رندهٔ بازی است. سادگی روش یادگیری به همراه امکان پیگیری استراتژیهای پیشرفته در این بازی به علت وجود قائده چرخش صفحهها پس از هر حرکت باعث میشود تا همهٔ افراد (مبتدی تا پیشرفته) از این بازی ساده و در عین حال عمیق فکری لذت ببرند.برای خرید این محصول به نشر دلهام مراجعه کنید.
فکر بکر
فکر بکر یک بازی رمزگشایی برای دو بازیکن است. این بازی به صورت امروزی به همراه چندین میخ در سال ۱۹۷۰ توسط مردخای میرویدز، رئیس دفتر پست و متخصص اسرائیلی، اختراع شد. اما این بازی شبیه یک مداد و کاغذ بازی ابتدایی به نام گاو نر و ماده بود که به بیش از یک قرن پیش بازمیگشت.
نحوهی بازی و قوانین
بازی توسط این ابزارها اجرا میشود:
یک صفحهی رمز گشایی، به همراه یک پوشش که در یکی از دو انتها، یک ردیف از چهار سوراخ بزرگ را میپوشاند، و دوازده (یا ده، یا هشت) ردیف اضافه شامل چهار سوراخ بزرگ در کنار مجموعهای از چهار سوراخ کوچک؛
میخهای رمزی از شش (یا بیشتر؛ انواع را در زیر ببینید) رنگ مختلف، با سرهای گرد، که در سوراخهای بزرگ روی صفحه قرار خواهند گرفت؛ و
میخهای راهنما، بعضی رنگی (معمولاً مشکی)، بعضی سفید، که سر پهن و کوچکتر از میخهای رمزی هستند؛ آنها در سوراخهای کوچک روی صفحه قرار میگیرند.
دو بازیکن به صورت از پیش تعیین شده در مورد تعداد دفعات بازی که میخواهند طی کند، که باید عددی فرد باشد، تصمیم میگیرند. یکی از بازیکنان رمزنگار، و دیگری رمزگشا میشود. رمزنگار الگویی از چهار میخ رمزی را انتخاب میکند. تکراریها قابل قبول هستند، بنابراین بازیکن میتواند حتی چهار میخ رمزی یک رنگ انتخاب کند. الگوی انتخاب شده در چهار سوراخ پوشیده شده توسط حفاظ جای میگیرند. که برای رمزنگار قابل رویت است و اما برای رمزگشا اینطور نیست.
رمزگشا سعی میکند تا الگو را، هم ترتیب و هم رنگ، در دوازده (یا ده، یا هشت) مرتبه حدس بزند. هر حدس به وسیلهی جایگذاری یک ردیف از میخهای رمزی روی صفحهی رمز گشایی انجام میشود. هنگامی که قرار گرفتند، رمزنگار، در جواب، از صفر تا چهار میخ راهنما را در سوراخهای کوچک ردیف حدس قرار میدهد. میخ راهنمای رنگی (معمولاً مشکی) برای هر میخ رمزی از حدس که هم رنگ و هم موقعیت درستی دارد قرار داده میشود. میخ سفید وجود میخی با رنگ صحیح که در موقعیت نادرست قرار دارد نشان میدهد.
اگر در حدس رنگهای تکراری وجود داشته باشد، همهی آنها نمیتوانند یک میخ راهنما بگیرند مگر اینکه آنها با تعداد یکسان از رنگهای تکراری در رمز مخفی مطابق باشند. برای مثال، اگر رمز مخفی سفید-سفید-مشکی-مشکی و بازیکن سفید-سفید-سفید-مشکی حدس بزند، رمزنگار دو میخ راهنمای رنگی برای دو سفید صحیح، هیچ میخ راهنما برای سومین سفید چون سفید سومی در رمز وجود ندارد، و یک میخ راهنمای رنگی برای سیاه اعطا خواهد کرد. در حقیقت هیچ نشانی داده نمیشود برای این که رمز همچنین شامل یک سیاه دومی باشد.
یک بازخورد آماده میشود، حدس دیگری زده میشود؛ حدسها و بازخورد به طور متناوب ادامه داده میشوند تا این که یا رمزگشا درست حدس بزند، یا دوازده (یا ده، سا هشت) حدس نادرست زده شود.
رمزنگار برای هر حدس که یک رمزگشا میزند یک امتیاز میگیرد. چنانچه رمزگشا الگو را در آخرین حدس به طور دقیق حدس نزند، یک امتیاز اضافی توسط رمزنگار گرفته میشود. (هر تناوب امتیاز دادن بر اساس تعداد میخهای راهنمایی رنگی که قرار داده شدهاند است.) برنده کسیست که کمترین امتیاز بعد از توافق بر تعداد بازیهایی که انجام میشود داشته باشد.
پیشینه
از سال ۱۹۷۱، حقوق مربوط به فکربکر توسط اینویکتا پلاستیک از اودبی دریافت شده است. (اینویکتا همیشه بازی را فکر بکر مینامید.) آنها در اصل این بازی را خودشان ساخته بودند، اگرچه آنها اجازهی تولید بازی تحت پروانهی هزبرو را در سراسر جهان دارند، همچنین دو محصول دیگر که دارای قوانین تولید آمریکا و اسرائیل هستند.
در اوایل سال ۱۹۷۳، جعبهی بازی تصویری خوش لباس، با تیپ فاخر از یک مرد سفید پوست که در جلوی تصویر نشسته، همراه یک زن جذاب آسیایی که در کنار وی ایستاده نشان میداد. دو مدل غیرحرفهای (بیل وودوارد و سیسیلیا فانگ) در ژوئن ۲۰۰۳ برای قرار گرفتن یک تصویر تبلیغاتی دیگر انتخاب شدند.
بازی های پایونیر هریسون هیث، یک نسخهی خیلی ساده از فکربکر معرفی کرد، که در آن از دیسک به جای میخ استفاده میشد، و شبیه بازی اتصال ۴، تولید قبلی وی بود. هرچند این نسخه موفقیت بسیار کمی نسبت به کار اسبقش داشت و تنها سود ۳۶۰٬۰۰۰ دلار را برای وی در بر داشت.
الگوریتم
با چهار میخ و شش رنگ، ۶۴ = ۱۲۹۶ الگوی مختلف(اجازهی اسبفادهی رنگها تکراری) وجود دارد.
الگوریتم شش حدسی
الگوریتم زیر بازی (شش رنگه) را در شش حدس یا کمتر حل میکند. این الگوریتم دارای یک روش عمومی به همراه تعداد کمی استثنا میباشد. در این جا شش رنگ به حروف آ تا ج ارجاع داده شدهاند.
۱۲۹۶ حالت ممکن بازی را به چهار دسته بندی تقسیم کنید:
۰ رنگ تکراری (مثلاً آ ب پ ت)
۱ رنگ تکراری (مثلاً آ آ ب پ)
۲ رنگ تکراری (مثلاً آ آ ب ب یا آ آ آ ب)
۳ رنگ تکراری (مثلاً آ آ آ آ)
روند کلی به گونهای است که همهی بازیهایی که میتواند با اطلاعات اکنون شما درست باشد، لیست کنید. لیست باید بر حسب تعداد تکرارها و در هر سطح تکرار بر حسب حروف الفبا به صورت صعودی مرتب شود. قبل از حدس ۱، لیست همهی ۱۲۹۶ حالت ممکن است؛ در نتیجه حدس ۱ همیشه "آ ب پ ت" است. برای مثال اگر جواب حدس ۱ "۰ ۰" باشد، بنابراین لیست بعد از آن شامل ۱۶ حدس میشود مربوط به ث و ج میشود. هر حدس بعدی اولین بازی باقیمانده در لیست است، به همراه استثنائات زیر:
حدس ۲ همیشه "ب پ ت ث" است
حدس ۳ همیشه "پ ت ث ج" است
اگر حدس ۴ در لیست با یکی از مقادیر سمت راست در لیست زیر شروع شود، به جای آن از یکی از حالات زیر استفاده کنید:
"آ پ ج ب" ← "ت پ آ ت"
"آ ث ب ج" ← "ث ت ج ت"
"آ ث ج ب" ← "ث آ پ پ"
"آ ج ب ث" ← "ب ج پ ت"
"ب آ ج ث" ← "ث آ ت پ"
"ب ث آ ج" ← "ث ت آ ث"
"ب ث ج آ" ← "ث ث ت آ"
"ث آ ب ج" ← "ج ت ج ب"
"آ آ ت ب" ← "ب آ ب ت"
"آ ب آ ث" ← "ب ب پ پ"
"آ ث آ ج" ← "پ ج ج ت"
"پ آ ج آ" ← "ج ت ج آ"
"آ آ ث ث" ← "ت ت ت ج"
الگوریتم پنج حدسی
در سال ۱۹۷۷، دونالد کنوت ثابت کرد که رمزگشا میتواند الگو را در پنج حرکت یا کمتر حل کند، با استفاده از الگوریتمی که به طور پیشرونده تعداد الگوهای ممکن را کاهش میدهد. الگوریتم به صورت زیر کار میکند:
مجموعهی س که شامل حالات ممکن باقیمانده است در نظر بگیرید (در اینجا ۱۲۹۶ حالت ممکن وجود دارد). حدس اول آ آ ب ب است.
همهی حالات ممکن از س را که اگر جواب باشند امتیاز مشابه میخهای رنگی و سفید به دست نمیدهد حذف کنید.
برای هر حدس ممکن (نه لزوماً در س) تعداد حالات ممکن از س که برای هر امتیاز رنگی/سفید ممکن حذف خواهد شد، محاسبه کنید. امتیاز حدس کمترین مقادیر مشابه است. بازی را با حدسی ادامه دهید که بیشترین امتیاز را دارد.
به مرحلهی ۲ بازگردید تا زمانی حدس شما صحیح باشد.
هشتپای
هشتپای نام یک بازی از دوران ساسانیان است که هنوز به طور کامل شناسایی نشده است.
از متون پارسی میانه که به جای مانده، یکی نوشتهایست به نام «خسرو کواتان اود رتیکی» که ابومنصور ثعالبی در زمان سلطان محمود غزنوی بخشهایی از آن را به عربی برگردانده و در کتاب «غرر اخبار ملوک الفرس» آورده است. در این کتاب نوجوانی به نام واسپوهر در ذکر پیروزیهای خود در زمینههای گوناگون و برتری خود از دیگران میگوید:
اود پد چترنگ اود نیوار تخشیر اود هشت پای کردن از همالان فرازترهم.
که مفهوم آن روشن است «و در شطرنج و نرد و هشت پای کردن از همالان برترم.» از ایران شناسان تنها هارولد بیلی کوشش برای دریافتن این بازی به کار بسته و پیداست که به نتیجه نرسیده است. شطرنج و نرد شناخته شده است، اما هشت پای به طور کامل شناسایی نشده است.
معنی لغوی هشت پای ٬ «هشت پا» یا «هشت پایه» است. چون این بازی همراه شطرنج و نرد آمده میتوان دریافت که اگر سواری و چوگان و آموزش فنون رزمی برای پرورش جسم به کار گرفته میشده است، از هشت پای همچون شطرنج و نرد برای تقویت ذهن استفاده میکرده اند.
بازی در شهر سنگسر
هشت پای نوعی بازی دونفره است که از زمان ساسانیان در میان سنگسریها مرسوم مانده است. این بازی در سنگسر تا چند دهه پیش معمول بوده و شاید اکنون نیز رایج باشد. از این بازی هرگز برای قمار استفاده نمیشده و تنها برای ورزش فکری و برانگیختن ستیزه جویی در برابر بیگانگان کابرد داشته است.
چگونگی بازی
هشت پای بر صفحهای که طرح مربوط به آن بر روی آن کشیده میشد، میان دو حریف انجام میگرفت و به سه نام، یعنی:
رَچی رَچ یعنی رده دربرابر رده.
قَلِی به قَلِی یعنی دژ ذر برابر دژ.
سی و شش رچه یعنی سی و شش رده.
نامیده میشد. طرح آن دژ دارای سه دیوار و هشت برج یا پایگاه است و هر حریف خود را سرداری میدانست که قصد تسخیر این دژ و هشت پایگاه آن را دارد. ابزار کار هر حریف ۳۶ مهره بود که لشکریان او به شمار میآمدند. برای مهرهها از سنگریزههای همرنگ به اندازه یک لوبیای درشت یا از خود لوبیا و نخود با دو رنگ متمایز برای هر حریف استفاده میشد. چون آغازگر بازی اگر از هوش هم بهرهای داشت همواره برنده میشد، شروع کننده را با «پشت انداز» بر میگزیدند.
بازی چنین بود که هر حریف به نوبت یک مهره بر تقاطع خطوط میگذاشت. هرگاه که سه مهره یک حریف در یک ردیف قرار میگرفت میگفت «رچ بکش» یعنی یک صف تشکیل شد، بکُش. حریف مقابل یک مهره خود را در فضای باز وسط دژ می گذاشت و میگفت «بکشته» یعنی کشته و با این کار یک نوبت بازی را از دست میداد. گاهی چنین میشد که با نهادن یک مهره، یکباره چند رچ روی میداد و طرف مقابل ناچار بود به همان تعداد مهرههای کشته شده را در میان دژ بگذارد و به همان تعداد نوبت بازی را از دست میداد.
بازی بدین ترتیب ادامه مییافت تا مهرههای دست، همه بر روی طرح بازی یا بصورت کشته در وسط قرار گیرد. آنگاه هر حریف به نوبت یکی از مهرههای خود را بهر سمت که می خواست، به شرط اینکه راه باز بود، به اندازه یک بند جلو میبرد و در این کار سه هدف را دنبال میکند:
سه مهره خود را در یک ردیف قرار دهد یعنی رچ کند.
مانع شود که حریف او به چنین هدفی برسد.
راهها را ببندد که مهرههای حریف از حرکت آزادانه به هر سویی باز مانند.
در این حرکتها هرگاه یکی از حریفها رچ میکرد یک یا چند مهره حریف را به میل خود برای رسیدن به سه هدف مذکور شخصاً میکشت و در وسط میگذاشت. گاهی چنین میشد که مهرههای حریفی زندانی میگردید یعنی راه جنبش او از هر سوی بسته میشد، بنابراین نوبت او را هم حریف مقابل بازی میکرد و آنقدر رچ میکرد و میکشت تا مگر راهی برای رهایی حریف از تنگنا گشوده شود. بازی به همین صورت پیش میرفت تا یکی از حریفها شمار مهرههایش از سه کمتر شود که در آن موقع کاملاً شکست یافته و دژ را با هشت پایگاه به حریف سپرده بود. رسم بر این بود که شکست یافته فرصت مییافت بازی را در دور بعدی آغاز نماید.
موسیقی، زمان
وقتی که مردم از حال عادی خارج و دستخوش احساسات میگردیدند صدای خود را بلند میکردند و به اصوات کشش و دوامی دلخواه میدادند. در صحت این فرضیه تردید زیاد روا نباید داشت.
کارل شتومیف
استاد سابق فلسفه دانشگاه برلین تاریخ شروع و آغاز موسیقی را از لحظهای میداند که مردم ناگزیر شدند برای تفهیم وتفهم به اصوات متوسل شوند و به نظر او از همین اصوات است که علم موسیقی به معنای امروزی آن به وجود آمدهاست. مطالعه در موسیقی قبایل مختلف ممکن است ما را به کشف پیوستگیهای نژادی که بین این قبایل موجود است راهنمایی کند.
سخن گفتن هنرپیشهها روی صحنه در روزگار ما نیز به نوعی آواز میماند.
تغییر لحن واعظ واتخاذ لحن تازهای هم همان آواز است.
ملل قدیم نیز هنگامی که به نیایش خدایان میپرداختند مسلما چنین میکردند.
آنان در حال عبادت سخت تحت تاثیر هیجان و شوریدگی وادارشان میساخت چیزی را که کلمات یارای بیان آن را نداشت اظهار کنند.
استفاده از موسیقی برای هر فرد مجاز نبوده و حرفهٔ موسیقی دانی خاص کاهنان معبد, جادوگران و طبیبان گردید.اینان خواندن بسیاری از ترانهها و نواختن برخی از سازها را به خود منحصر ساخته بودند.البته آشکار است که دیگران حق دسترسی به این سازها را نداشتند و حتی اگر چشم زنی به این سازها میافتاد واجب القتل شناخته میشد.
موسیقی نیز مانند خیلی از چیزهای دیگر در دست بعضی وسیله احراز تفوق و کسب امتیازات شد.
کشیشها میکوشیدند با انحصار موسیقی به خودشان سری میان سرها بیرون بیاورند و مقام و وضعی استثنائی برای خودشان ایجاد کنند.بدین طریق پای موسیقی نیز که روزگاری عطیه خدایان بود در نبردی که به خاطر کسب قدرت و امتیازات طبقاتی درگیر بود کشیده شد.
موسیقی یا زبان
موسیقی در آغاز همان سخن گفتن بود که در آن هر صدائی کشش خاصی مییافت – زیر و بم شدن ناپایدار اصوات بعدها اندک اندک به وضع ثابتی گرائید. تحقیقات علمی صحت این نظریه را به ثبوت رسانیدهاند. بعدها پرسش دیگری پیش آمد که پرندگان چرا نغمه پردازی میکنند؟ برای دلربائی نغمه سرائی مرغان را جزء به مغازله که به خاطر تکثیر نسل انجام میگیرد به چیز دیگر تعبیر نمیتوان کرد – انسانها هم فقط به خاطر نیایش خدایان سرود نمیخواندند بلکه عشق و علاقهای هم که به یکدیگر و جنس مخالف داشتند آنان را به اینکار تحریص و تشویق میکرد. و اما جلب مهر و محبت جنس مخالف ترانه سر دادن تنها منحصر به انسانهای اعصار اولیه نیست ترانههای ملی
قرون وسطی نیز همچون ترانهها و سرودهای ملی و محلی کنونی همه و همه آوازهای عشقی هستند.
مردمی که این ترانهها را ساختهاند به کمک الفاظی که به ندرت تعقید و پرده پوشی در آن دیده میشود کوشیدهاند که یار را با خود بر سر مهر آورند. به گمان چارلز داروین، مهر ورزی و جفت جوئی مردم را بر آن داشتهاست که دست نیاز به سوی موسیقی دراز کنند و از این وسیله سحر آسا برای برآوردن حاجت خویش کمک گیرند.
پیدایش سازهای موسیقی
طبیعی ترین وسیله آواز، سینه و حلقوم طبیعی انسانی و ساده ترین وسیله ایجاد وزن، دستهای آدمی است. انسان با برهم زدن دستها وزن را نگاه داشته و نغمهها و آهنگها را همراهی میکردهاست. بعدها بشر از شاخ حیوانات و روئیدنیهایی که در دسترس داشت. سازهای بادی مانند بوق ونی اختراع کرد و با کمک حس شنوایی سوراخهایی با توجه به معتقدات نجومی و اعداد مقدس در آنها تعبیه نمود که اکنون به صورتهای گوناگون تکامل یافتهاست.
همچنین انواع طبلها و سازهای ضربی را اختراع کرد و درتکامل آنها کوشید.
در کاوشهای باستان شناسی، سازهای بادی وزهی مانند چنگ ونی را یافتهاند که تاریخ آنها به چندین هزارسال قبل از میلاد میرسد. بشر با اختراع سازها وادوات موسیقی از الحان و نواهایی که در ذهن اوحالت مطبوع و دلپذیر ایجاد میکرد، تقلید نموده و پیوسته درراه تکامل آن گام برداشتهاست
موزیکولوژی
موزیکولوژی یا موسیقیشناسی (به انگلیسی Musicology) شاخهای از دانش موسیقی است که در آن به مطالعه منطقی، استدلالی و علمی مباحث موسیقی پرداخته میشود.
موزیکولوژی از دو کلمهٔ یونانی (μουσική) (mousikē)، به معنای "موسیقی"، و (λογία) (logia)، به معنی " مطالعه بر روی" تشکیل شدهاست.کسی که به مطالعه ی این علم می پردازد،موزیکولوژیست یا موسیقیشناس نامیده میشود.
در علم موزیکولوژی کلیه مطالعات و تحقیقات از طریق روشهای سیستماتیک به صورت مشاهدههای علمی و آزمایشگاهی صورت میگیرد و از نتایج آن یکسری از واقعیتهای علمی استخراج میشود.
دامنهء موضوعات
بر اساس تعریف فوق، دامنهٔ موضوعاتی که در این علم مورد بررسی قرار میگیرد بسیار وسیع میباشد. از بررسی موسیقی ملل گرفته تا تئوریهای پیچیده موسیقی و مسایل مربوط به سازها.
در تعریفی دیگر ریشههای موسیقی شناسی عبارت است از: تاریخ، مطالعات فرهنگی ، فلسفه، مطالعات جنسیتی ،زیباییشناسی ، نشانه شناسی،نژادشناسی وصوتشناسی
زمینه های موسیقی شناسی
اولین ومهمترین بحثی که در این علم مطرح می شود یافتن پاسخ این سئوال است که : موسیقی چیست؟
به طور کلی می توان در سه زمینه به این سئوال پاسخ داد:
1-زمینه تاریخی
در تاریخ موسیقی کدام ساختار از ترکیب صداها، موسیقی نامیده می شود؟
چرا و چگونه ایده ها،نحوه ی تولید و نوازندگی موسیقی در فرهنگ های مختلف، متفاوت شده است؟
چه فرمهایی از موسیقی به عنوان فرمها و ریشه های اصلی شناخته شده اند و چرا؟
به چه علت برخی از آهنگ ها و ملودی ها در ذهن و روح مردم جاودانه می مانند؟
2-زمینه ی تئوری
در تولید موسیقی چه عواملی درگیر هستند؟
چه ارتباطی میان عوامل تولید کننده موسیقی وجود دارد که به آن چنین کیفیتی می دهد؟
چگونه میتوان موسیقی را تحلیل منطقی نمود؟
مدلها و سیستمهایی که باعث می شوند دوره ها و یا فرهنگ های مختلف در تاریخ موسیقی شکل بگیرند کدام است؟
3-زمینه ی فرهنگی تربیتی
موسیقی با دنیای انسانی چه ارتباطی دارد و چگونه آنرا تحت تأثیر قرار می دهد؟
چرا انسان باید در زندگی خود از موسیقی استفاده کند؟
چرا انسان به یادگیری موسیقی علاقه نشان می دهد؟
که به این بخش (زمینه ی فرهنگی تربیتی) از تحقیقات موزیکولوژی، آنتروپولوژی (anthropology) موسیقی ویا انسان شناسی موسیقی نیز گفته می شود.
وقتی که مردم از حال عادی خارج و دستخوش احساسات میگردیدند صدای خود را بلند میکردند و به اصوات کشش و دوامی دلخواه میدادند. در صحت این فرضیه تردید زیاد روا نباید داشت.
کارل شتومیف
استاد سابق فلسفه دانشگاه برلین تاریخ شروع و آغاز موسیقی را از لحظهای میداند که مردم ناگزیر شدند برای تفهیم وتفهم به اصوات متوسل شوند و به نظر او از همین اصوات است که علم موسیقی به معنای امروزی آن به وجود آمدهاست. مطالعه در موسیقی قبایل مختلف ممکن است ما را به کشف پیوستگیهای نژادی که بین این قبایل موجود است راهنمایی کند.
سخن گفتن هنرپیشهها روی صحنه در روزگار ما نیز به نوعی آواز میماند.
تغییر لحن واعظ واتخاذ لحن تازهای هم همان آواز است.
ملل قدیم نیز هنگامی که به نیایش خدایان میپرداختند مسلما چنین میکردند.
آنان در حال عبادت سخت تحت تاثیر هیجان و شوریدگی وادارشان میساخت چیزی را که کلمات یارای بیان آن را نداشت اظهار کنند.
استفاده از موسیقی برای هر فرد مجاز نبوده و حرفهٔ موسیقی دانی خاص کاهنان معبد, جادوگران و طبیبان گردید.اینان خواندن بسیاری از ترانهها و نواختن برخی از سازها را به خود منحصر ساخته بودند.البته آشکار است که دیگران حق دسترسی به این سازها را نداشتند و حتی اگر چشم زنی به این سازها میافتاد واجب القتل شناخته میشد.
موسیقی نیز مانند خیلی از چیزهای دیگر در دست بعضی وسیله احراز تفوق و کسب امتیازات شد.
کشیشها میکوشیدند با انحصار موسیقی به خودشان سری میان سرها بیرون بیاورند و مقام و وضعی استثنائی برای خودشان ایجاد کنند.بدین طریق پای موسیقی نیز که روزگاری عطیه خدایان بود در نبردی که به خاطر کسب قدرت و امتیازات طبقاتی درگیر بود کشیده شد.
موسیقی یا زبان
موسیقی در آغاز همان سخن گفتن بود که در آن هر صدائی کشش خاصی مییافت – زیر و بم شدن ناپایدار اصوات بعدها اندک اندک به وضع ثابتی گرائید. تحقیقات علمی صحت این نظریه را به ثبوت رسانیدهاند. بعدها پرسش دیگری پیش آمد که پرندگان چرا نغمه پردازی میکنند؟ برای دلربائی نغمه سرائی مرغان را جزء به مغازله که به خاطر تکثیر نسل انجام میگیرد به چیز دیگر تعبیر نمیتوان کرد – انسانها هم فقط به خاطر نیایش خدایان سرود نمیخواندند بلکه عشق و علاقهای هم که به یکدیگر و جنس مخالف داشتند آنان را به اینکار تحریص و تشویق میکرد. و اما جلب مهر و محبت جنس مخالف ترانه سر دادن تنها منحصر به انسانهای اعصار اولیه نیست ترانههای ملی
قرون وسطی نیز همچون ترانهها و سرودهای ملی و محلی کنونی همه و همه آوازهای عشقی هستند.
مردمی که این ترانهها را ساختهاند به کمک الفاظی که به ندرت تعقید و پرده پوشی در آن دیده میشود کوشیدهاند که یار را با خود بر سر مهر آورند. به گمان چارلز داروین، مهر ورزی و جفت جوئی مردم را بر آن داشتهاست که دست نیاز به سوی موسیقی دراز کنند و از این وسیله سحر آسا برای برآوردن حاجت خویش کمک گیرند.
پیدایش سازهای موسیقی
طبیعی ترین وسیله آواز، سینه و حلقوم طبیعی انسانی و ساده ترین وسیله ایجاد وزن، دستهای آدمی است. انسان با برهم زدن دستها وزن را نگاه داشته و نغمهها و آهنگها را همراهی میکردهاست. بعدها بشر از شاخ حیوانات و روئیدنیهایی که در دسترس داشت. سازهای بادی مانند بوق ونی اختراع کرد و با کمک حس شنوایی سوراخهایی با توجه به معتقدات نجومی و اعداد مقدس در آنها تعبیه نمود که اکنون به صورتهای گوناگون تکامل یافتهاست.
همچنین انواع طبلها و سازهای ضربی را اختراع کرد و درتکامل آنها کوشید.
در کاوشهای باستان شناسی، سازهای بادی وزهی مانند چنگ ونی را یافتهاند که تاریخ آنها به چندین هزارسال قبل از میلاد میرسد. بشر با اختراع سازها وادوات موسیقی از الحان و نواهایی که در ذهن اوحالت مطبوع و دلپذیر ایجاد میکرد، تقلید نموده و پیوسته درراه تکامل آن گام برداشتهاست
موزیکولوژی
موزیکولوژی یا موسیقیشناسی (به انگلیسی Musicology) شاخهای از دانش موسیقی است که در آن به مطالعه منطقی، استدلالی و علمی مباحث موسیقی پرداخته میشود.
موزیکولوژی از دو کلمهٔ یونانی (μουσική) (mousikē)، به معنای "موسیقی"، و (λογία) (logia)، به معنی " مطالعه بر روی" تشکیل شدهاست.کسی که به مطالعه ی این علم می پردازد،موزیکولوژیست یا موسیقیشناس نامیده میشود.
در علم موزیکولوژی کلیه مطالعات و تحقیقات از طریق روشهای سیستماتیک به صورت مشاهدههای علمی و آزمایشگاهی صورت میگیرد و از نتایج آن یکسری از واقعیتهای علمی استخراج میشود.
دامنهء موضوعات
بر اساس تعریف فوق، دامنهٔ موضوعاتی که در این علم مورد بررسی قرار میگیرد بسیار وسیع میباشد. از بررسی موسیقی ملل گرفته تا تئوریهای پیچیده موسیقی و مسایل مربوط به سازها.
در تعریفی دیگر ریشههای موسیقی شناسی عبارت است از: تاریخ، مطالعات فرهنگی ، فلسفه، مطالعات جنسیتی ،زیباییشناسی ، نشانه شناسی،نژادشناسی وصوتشناسی
زمینه های موسیقی شناسی
اولین ومهمترین بحثی که در این علم مطرح می شود یافتن پاسخ این سئوال است که : موسیقی چیست؟
به طور کلی می توان در سه زمینه به این سئوال پاسخ داد:
1-زمینه تاریخی
در تاریخ موسیقی کدام ساختار از ترکیب صداها، موسیقی نامیده می شود؟
چرا و چگونه ایده ها،نحوه ی تولید و نوازندگی موسیقی در فرهنگ های مختلف، متفاوت شده است؟
چه فرمهایی از موسیقی به عنوان فرمها و ریشه های اصلی شناخته شده اند و چرا؟
به چه علت برخی از آهنگ ها و ملودی ها در ذهن و روح مردم جاودانه می مانند؟
2-زمینه ی تئوری
در تولید موسیقی چه عواملی درگیر هستند؟
چه ارتباطی میان عوامل تولید کننده موسیقی وجود دارد که به آن چنین کیفیتی می دهد؟
چگونه میتوان موسیقی را تحلیل منطقی نمود؟
مدلها و سیستمهایی که باعث می شوند دوره ها و یا فرهنگ های مختلف در تاریخ موسیقی شکل بگیرند کدام است؟
3-زمینه ی فرهنگی تربیتی
موسیقی با دنیای انسانی چه ارتباطی دارد و چگونه آنرا تحت تأثیر قرار می دهد؟
چرا انسان باید در زندگی خود از موسیقی استفاده کند؟
چرا انسان به یادگیری موسیقی علاقه نشان می دهد؟
که به این بخش (زمینه ی فرهنگی تربیتی) از تحقیقات موزیکولوژی، آنتروپولوژی (anthropology) موسیقی ویا انسان شناسی موسیقی نیز گفته می شود.